یکی از اقواممون تهران زندگی میکنه، یه خونه هم تو شهر ما دارن واسه ایام تعطیلاتشون، کلید این خونه رو دادن به داییم که هر از گاهی به درختاشون آب بده
تو عید میدونستیم که اومدن، تصمیم گرفتیم بریم خونه شون عید دیدنی
تو راه من هی میگفتم بهتر نبود اول تماس میگرفتیم و مطمئن میشدیم که هستن بعد راه می افتادیم؟ ولی خانواده میگفتن نگران نباش هستن!
رسیدیم به خونه شون، ماشینشون جلوی در پارک بود، خوشحال شدیم که خونه ان!
زنگ در و زدیم
جواب ندادن
دوباره زدیم
جواب ندادن
در زدیم
جواب ندادن
با گوشیشون تماس گرفتیم
جواب ندادن
دوباره تماس گرفتیم
جواب ندادن
خیلی تعجب کردیم، آخه ماشینشون هم جلوی در بود!
یهو داییم از تو جیبش کلید خونه شون و درآورد و در و باز کرد!!!
رفت تو خونه و صدا زد صاحب خونه؟
بعد انگار یه صدای دیگه ای از تو خونه اومد!!!
داییم اومد بیرون و گفت: بیاین تو، اینا خونه ان!!
ما یه کم شک داشتیم! آخه داییم یه مقدار شوخ طبعه و فکر کردیم الکی میگه هستن!
ولی با کمال تعجب دیدیم بعله! اونا خونه هستن!!!
وضعیت فجیعی بود! از یه طرف فکر میکردیم از قصد در و باز نکردن و ما نباید میرفتیم داخل، از یه طرف هم در و باز کرده بودیم و تو حیاطشون بودیم!! نمیدونم ما ضایع شده بودیم یا اونا!!!
خلاصه به هر ترتیبی بود رفتیم تو اتاق! اونا هم گفتن ما تو حیاط بودیم و صدای زنگ در و نشنیدیم، گوشی هم تو اتاق بوده و صدای اونم نشنیدیم، باید در میزدین! (البته ما یه بار آروم در زده بودیم که اونم نشنیدن)
ما که آخرش نفهمیدیم قضیه چی بود!! شما چطور؟؟؟ O_0