ازدواج باعث میشه یه سری تغییرات توی زندگی آدم اتفاق بیفته.
مثلاً منی که هیچوقت دست به سیاه و سفید نمیزدم، حالا تو کارای خونه کمک میکنم و تک و توک دارم آشپزی رو تجربه میکنم.
اینکه وارد یه خونواده جدید بشی برات چالشهایی رو به دنبال داره.
میشی عضو خانواده ای که سبک زندگیشون با تو فرق داره، خلقیاتشون رو نمیشناسی، حتی ممکنه زبونشون با تو متفاوت باشه.
کم کم با خصوصیات اخلاقیشون آشنا میشی، سبک زندگیشون برات جا میافته و دیگه کمتر تعجب میکنی، حتی یاد میگیری به زبونشون حرف بزنی.
این روزها از تغییراتی که در خودم به وجود اومده شگفت زده میشم. اینکه با این سرعت تونستم خودم رو با شرایط جدید وفق بدم، بعضی از عقاید و نظراتم عوض شده، تو بعضی زمینه ها شبیه آدمایی شدم که به زندگیم اضافه شدن.
در خودم نمیدیدم که بتونم با آدمای جدید، راحت دمخور بشم. فکر نمیکردم چنین تغییراتی در من شکل بگیره.
اما شد
شدم آدمی که تصورشو نمیکردم
عشق چهها که نمیکنه!