طلوع من

کلبه کوچولوی من

نوشته ها و خاطرات زندگی من
اینجا از copy paste خبری نیست، پس شما هم کپی نکنید، اگر هم خواستید متنی رو لینک کنید اطلاع بدید
ممنون از همراهیتون

پیام های کوتاه
  • ۱۵ بهمن ۹۴ , ۱۴:۲۸
    آه ...
  • ۲۷ آذر ۹۴ , ۱۷:۱۰
    ...
بایگانی
آخرین نظرات

یکی دیگه از کارتای بانکیم اعتبارش تموم شد و امروز رفتم بانک واسه صدور کارت جدید

من نمیدونم این اعتبار چه صیغه ایه؟ :/

وقتی یه نفر تو یه بانک حساب داره یعنی تو اون بانک حساب داره! مدتش دیگه واسه چیه؟ تا هر وقت پولش تو بانکه یعنی که جزو مشترکین اون بانک تلقی میشه، اما اینا میان مدت تعیین میکنن که هر بار واسه صدور کارت جدید پول بگیرن :/

تو بانک معلم فلسفه ی دبیرستانم و دیدم!! بهترین معلمم بود! خیلی خوشحال شدم! اما اون منو نشناخت، گفت حافظه ش خیلی ضعیف شده، یه نایلون دارو هم دستش بود، گفتم این همه دارو برای چیه؟ گفت مریضم تو قلبم 3 تا فنر گذاشتم و...

خیلی براش ناراحت شدم، آخرشم گفت خیلی خوشحاله که دانش آموز قدیمش و دیده و گفت شمارم اعلام شد! و خداحافظی کرد


وقتی کارت جدیدم و گرفتم دیدم مهلت اعتبار و زده 1/1300 !!! آخه 1300 که 95 سال پیشه :| بهشون گفتم تاریخ غلطه، گفتن مشکلی نیست! اعتبار به مدت5سال از تاریخ صدوره!

حالا من واسه خریدای اینترنتی باید تاریخ اعتبار و چی بزنم؟؟؟ :/

۸ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۴:۳۲
اَسی ...

ما یه همسایه داریم که هرچی لازم دارن میان درب خونه ی ما رو میزنن! فکر میکنن خونه ی ما فروشگاهه یا دفتر اوقافه!

پیاز، چای، قند، شکر، ماست، نعنا، زنجبیل، نبات، نمک، گوجه و خیار برای سالاد، سبزی پاک کرده و شسته و خرد شده و تفت داده برای قرمه سبزی، سیب زمینی، خاکشیر، کبریت، پول و خلاصه هر چیزی که تو زندگی احتیاج باشه!

هیچی تو خونه شون پیدا نمیشه، توقع دارن همه ی احتیاجاتشون و ما برآورده کنیم

خب ما هم که تولید مواد غذایی نداریم! هر چی لازم داریم میخریم، اونا هم اگه بخرن دیگه نیازی به همسایه ندارن، ولی انگار مال همسایه بهشون مزه کرده! اصلا به خودشون زحمت خرید نمیدن

اگه یه بار و دو بار بود میشد سکوت کرد ولی اینا سیری ناپذیرن!

یه جو عزت نفس هم خوب چیزیه، خو شکمتون کارد بخوره:/ انقد واجبه که بخاطر مثلا سالاد، برید گردن کج کنید و پیش همسایه دست دراز کنید؟

حالا سور و ساتشون هم به راهه! بهترین لباسا رو واسه بچه هاشون میخرن، زن و شوهر دوتایی مواد مصرف میکنن، بعد که به ما میرسن میگن نداریم!!!

۱۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۵:۲۰
اَسی ...

تو جلسه ی چهارم ، بالآخره تونستم خوابیدن رو آب و یاد بگیرم!

ولی با دوچرخه مشکل دارم :( آخه باید تو 4 متری بپریم بعد بیایم رو سطح آب و دوچرخه بزنیم، من وقتی میام بالا زیاد نمیتونم رو سطح آب بمونم :(

یه بار داشتم میرفتم ته استخر که سریع مربیم و چسبیدم، انگشتم رفت تو چشمش :))) گفت: شانس آوردی چشمم بسته بود وگرنه با این ناخنت کورم میکردی !!!

جلسه ی پنجم ، حرکت دست رو واسه کرال یاد گرفتیم، مربیم گفت از همه بهتر انجام میدم! بچه ها هم میگفتن خیلی حرکت دستم قشنگه مثل شناگرای حرفه ایه! (آیکون خود گرفتگی) :دی

اولش ایستاده تمرین کردیم، بعدش که تو حرکت داشتیم انجام میدادیم مربیم گفت: انگار داره آب و کتک میزنه از بس قدرتی دستش و حرکت میده!!! آرومتر :))

بعدم که طبق معمول رفتیم عمیق ، مربیم گفت دیگه نمیگیرمت خودت باید شنا کنی!

منم تا یه حدی تونستم رو سطح آب بمونم و یه کم حرکت کردم ، ولی بازم خیلی خوب نمیتونم

بعد که مربیم داشت منو به لبه ی استخر هدایت میکرد، به اون یکی مربیه گفت: شنا با اعمال شاقه ست ;)

نظر کلی مربیم اینه که حرکتای دست و پا رو خیلی قشنگ و از همه بهتر انجام میدم ولی مشکلم اینه که بدنم و سفت میکنم و همین باعث میشه نتونم خوب شناور بشم


+نمیدونم چرا تو حرکت شنا به پهلو، یه کم که حرکت میکنم بدنم به سمت کف استخر میچرخه، واسه خوابیدن رو آب هم یه مقدار که میرم پاهام میرسه به کف استخر

++کلا باید خیلی تمرین کرد! من قبل از شروع هر حرکتی ، باید خوب رو دم و بازدمم و روی سبک کردن خودم تمرکز کنم، وگرنه کارم خوب از آب درنمیاد

+++فکر کنم باید دوره ی بعدی هم ثبت نام کنم


پ ن: پستای شنام خیلی زیاد شدن نه؟؟ این بده آیا؟؟

۶ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۷:۵۴
اَسی ...


بی تو

روز پدر

غمبار ترین روز سال است....


۱۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۰:۵۶
اَسی ...

تو جلسه ی سوم، شنا به پهلو رو یاد گرفتیم (نمیدونم اسمش چیه) طوری که انگار به پهلو رو آب خوابیدی، بعدها که حرکت کرال سینه رو یاد میگیریم از این حرکت استفاده میشه

خیلی سخت بود! کلا هر چی پیش میریم حرکات سخت تر میشه!

مربیم گفت: با این که بدنت خیلی سفته ولی از همه بهتر میری !

ولی خودم خیلی از کارم راضی نبودم :/

آخر کلاس هم ما رو برد رو دایو و گفت بپرید!!!!

آخه ما تازه 3 روزه کلاس میریم!!! دایو؟؟؟؟؟؟ :|

یکی از بچه ها ترس از ارتفاع داشت با این حال پرید! ما هم دیگه به اجبار پریدیم :|


بد نبود یه کم چاق بودیما! موندن رو سطح آب واسه افراد چاق راحت تره!

۹ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۵ ، ۱۱:۳۲
اَسی ...

موفق شدمممممم!!!!

بالآخره تونستم!!!

هم به ترسم غلبه کردم هم چشمامو زیر آب باز نگه داشتم :)

اونم تو جلسه ی دوم!!!


جلسه ی قبل که نتونستم چشمامو زیر آب باز کنم، خیلی ناامید شدم، تصمیم داشتم این جلسه عینک بگیرم، ولی با خودم گفتم یه بار دیگه به خودم فرصت بدم اگه نشد بعد بگیرم

امروز که داشتم شنا میکردم با کمال تعجب دیدم چشمامو نبستم!!!

از آب هم دیگه نمیترسیدم! برعکس خیلی هم مشتاق بودم که شنا کنم!!!

جلسه ی قبل وقتی نوبت من میشد که حرکتا رو انجام بدم هی نوبتم و میدادم به دیگران و میرفتم ته صف، ولی امروز ازشون جلو میزدم که تند تند نوبت من بشه!!!

این همه تفاوت واسه خودمم عجیبه!

البته هنوزم 1 کوچولو میترسم رو آب بخوابم :|


اولش که مربیم منو دید گفت: حرکتای جلسه قبل و که یادت نرفته؟

گفتم: نه بابا همش داشتم تو خونه تمرین میکردم!

گفت: تو خشکی؟؟؟؟

گفتم: بله دیگه! کار دیگه ای که از دستمون برنمیومد :دی


یه نفر امروز جلسه اولش بود، اونم خیلی میترسید، منم (نه که خیلی شجاع شده بودم!!) هی تشویقش میکردم که نترسه!!!


خیلی از شنا خوشم اومده! خوشحالم که بالآخره اومدم کلاس :)


وقتی کلاس تموم شده بود خیلی خیلی سرحال بودم و انرژی داشتم! برعکس جلسه ی قبل :دی


فقط یه مشکلی داشتم ، تا شیش هفت ساعت بعد از کلاس، چشمام تار بود و همه جا رو مه گرفته میدیدم :(

چشمام به آب عادت ندارن و اذیت شده بودن

۱۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۹۵ ، ۰۱:۰۴
اَسی ...

من خیلی از آب میترسم

طی چند سال اخیر خیلی پیش اومده که برم استخر، ولی هر بار که خواستم از بقیه شنا یاد بگیرم و حرکاتشون رو تقلید کنم نتونستم!

خیلی میترسم، مخصوصا اگه سرم بره زیر آب!

خیلی هم علاقه دارم که شنا کنم، همیشه با حسرت به شناگرا نگاه میکنم

تا این که بالـآخره تصمیم گرفتم با ترسم بجنگم و بهش غلبه کنم!

تصمیم گرفتم برم کلاس شنا، البته از زمانی که این تصمیم و گرفتم تا زمانی که ثبت نام کنم چندین ماه طول کشید! شاید بخاطر همون ترسم بود

به هر حال ثبت نام کردم و چند ماه طول کشید تا کلاس شروع بشه! در حال حاضر 1 جلسه کلاس رفتم!

خیلی ترس داره!!!!!!! مربی همش حرکات ترسناک یاد میده و منم با ترس و لرز سعی میکردم انجام بدم! باورتون میشه میلرزیدم؟؟؟

میگفت برید لبه ی استخر شیرجه بزنید تو آب!!! مگه میشه؟؟؟ انگار که بهت بگن خودت و از پرتگاه پرت کن پایین!!! یا میگفت رو آب بخوابید!!! آخه رو آب؟؟؟ میشه؟؟؟ آخرشم ما رو برد قسمت 4 متری استخر گفت سوزنی بپرید تو آب!!! چطور ممکنه؟؟؟ 4 متری؟؟؟

در تمام مدت من احساس میکردم با دست خودم گورم و کندم!! ولی خودمو مجبور میکردم که یاد بگیرم و ترسم و کنار بذارم

وقتی کلاس تموم شد انگار از یه فاجعه ی بزرگ داشتم برمیگشتم خونه! دلم میخواست گریه کنم

خیلی میترسم

ولی باید بتونم

۱۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۵ ، ۰۰:۰۱
اَسی ...

شد یک سال که رفتی :,(

چرا.....؟؟؟

۲۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۵ ، ۰۰:۴۹
اَسی ...

خب دوستان زمان رای دهی به پایان رسید و اکنون نوبت اعلام نتایج رسیده :)

ممنون از همه ی دوستانی که در چالش شرکت کردند و کسانی که رای دادند.

نتایج از این قرار است:

هفت سین های [ جواد بزرگ ، خواهرِ باران ، نگار (سال95) ] هر یک با کسب 5 رای، بیشترین آرا را به خود اختصاص دادند

هفت سین های [ اَسی ، خاله ی اَسی ، روزمرگی ، مریم گلی ] هر یک با کسب 3 رای، در ردیف دوم قرار گرفتند

هفت سین های [ باران ، نگار (سال93) ] هر یک با کسب 2 رای، در رده ی سوم قرار دارند

هفت سین های [ پیمان ، مریمی ] هر کدام 1 رای کسب کردند

و هفت سین شماره 11 هیچ رایی کسب نکرد :دی


در ادامه ی مطلب، فرستنده های هفت سین ها معرفی شده اند :)

۱۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۹۵ ، ۰۱:۴۲
اَسی ...

آدمهای این دنیا، بی مهرترین موجوداتی هستن که خدا خلق کرده...

باید توقعمون و کم کنیم

هر کی اهمیت داد ازش ممنون باشیم و هر کی براش مهم نبود ازش دلگیر نشیم

ولی خیلی سخته از کسانی که ادعاشون بالاست، کم توقع بود...


+ دوستانی که هنوز رای خودشون و درمورد برترین هفت سین، بیان نکردن، فقط یک روز واسه اعلام آراشون وقت دارن

۹ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۵ ، ۲۳:۵۷
اَسی ...