کی فکرشو میکرد در پس چنان روز عاشورایی، چنین شب کذایی ای در انتظارمه
تقصیر تو نیست که ابر و باد و مه و خورشید و فلک دست به دست هم دادن که تو این وسط خراب بشی
تقصیر تو نیست که تحقیر شدی
تقصیر تو نیست که گناها گردن تو افتاد
تقصیر تو نیست که فریب خوردی
تقصیر تو نیست که تا صبح خوابت نبرد و توی شوک بودی
تقصیر تو نیست که وقتی هوا روشن شد رفتی تو کوچه و فشار عصبیتو با جارو زدن کوچه تخلیه کردی
تقصیر تو نیست که افتادی به جون آسفالتهای تازه ای که ریخته شده بودن وسط جوب و جلوی عبور آب رو گرفته بودن و همشون رو کندی
تقصیر تو نیست که پیرمرد بیماری که ته کوچه ایستاده بود وقتی کوچه رو خلوت و تو رو تنها دید هی بهت علامت داد
تقصیر تو نیست که وقتی رفتی توی خونه و در رو بستی اون پیرمرد با عصاش تق تق کنان اومد تا جلوی درب خونتون
تقصیر تو نیست که برای اولین بار در عمرت رفتی یه چوب بزرگ برداشتی و اون مزاحم رو تهدید و متواری کردی
تقصیر تو نیست که تا این اندازه حالت بد شد
تقصیر تو نیست که اینجوری اذیتت کردن
هیچکدوم از اینا تقصیر تو نیست
آروم باش گل من
تو سزاوار هیچکدوم از این فاجعه ها نبودی
تو هیچ کار اشتباهی نکردی
فقط آدمهای اشتباهی سر راهت قرار گرفتن...
فقط آدمها تو رو اشتباه گرفتن!
وای نمی دونم چی شده به خیر بگذره برات
ناراحت کننده بود