دخترخاله تو مدرسه حالش بد شده بود و (گلاب به روتون) بالا آورده بود!
تماس گرفته بودن با خاله که بیان ببرنش دکتر
خاله رفتن مدرسه و پرسیدن چی شده؟ دختر خاله گفته: ماهیچه های معدمو بالا آوردم!!
خاله گفتن: چی میگی؟؟؟؟!!!! O_O
و در این لحظه دختر خاله یه دستمال کاغذی رو به مادرش نشون میده که توش یه چیز صورتی قرار داشته!!
خاله که خیلی تعجب کردن و در عین حال ترسیده بودن، هی با خودشون فکر میکنن که مگه ما شام چی خورده بودیم؟! ولی درمورد شیء مذکور به هیچ نتیجه ای نمیرسن!
خلاصه نگران و سراسیمه میرن دکتر!!
خاله: دکتر! دخترم حالش بهم خورده و میگه ماهیچه معده اش رو برگردونده!!!
دکتر: o_O
:)))))))
مگه ماهیچه معده بالا میاد؟؟!! =)))))
خاله که واقعا مونده بودن چه اتفاقی افتاده، یه بار دیگه به بررسی شیء پس زده شده میپردازن و میگن:
عه! این که آلبالوعه!! :))))
و اونجا بوده که خطر از بیخ گوششون رد میشه :دی
من بعد از شنیدن این قصه، خطاب به دخترخاله:
آخه ماهیچه معده :|
اصلا معده ماهیچه داره؟ <_<
دخترخاله: لایه دوم از داخل معده ماهیچه است! من خودم رشته ام تجربیه، معده تشریح کردم :/
خاله: حالا اینقدر زردآلو نخور دوباره فردا ماهیچه روده بالا میاری! :دی :)))
هشدار!! کمی چندش:
+ عنوان: وقتی پرسیدیم رو چه حسابی اینطور برداشت کردی گفت:
آخه همش نارنجی و اسید معدم بود، فقط این تیکه صورتی بود o_O