طلوع من

کلبه کوچولوی من

نوشته ها و خاطرات زندگی من
اینجا از copy paste خبری نیست، پس شما هم کپی نکنید، اگر هم خواستید متنی رو لینک کنید اطلاع بدید
ممنون از همراهیتون

پیام های کوتاه
  • ۱۵ بهمن ۹۴ , ۱۴:۲۸
    آه ...
  • ۲۷ آذر ۹۴ , ۱۷:۱۰
    ...
بایگانی
آخرین نظرات

قهر تو جونمو آتیش میزنه

يكشنبه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۴۸ ق.ظ

من یه ضعفی دارم و اون اینه که از خیلی چیزا میترسم

برای نمونه از تمامی جانوران به جز مگس و پشه و مورچه

از اینکه کسی منو عمدا بترسونه، حتی اگه از نیت پلیدش آگاه باشم! مثلا من بدونم الآن یه نفر پشت دیوار منتظره تا منو بترسونه، با این حال وقتی میرسم بهش از صدای پخخخی که میشنوم جیغ میزنم :|

حتی دیده شده از موهای خودم هم ترسیدم! به طوری که نشسته بودم و یهو موهام اومده جلوی چشمام و من ترسیدم! یا مثلا از ریشه ی شالم وقتی که از روی شونم افتاده پایین!

در این بین خیلی ها سعی داشتن از این ضعف من سوءاستفاده کنن و منو به طرق مختلف بترسونن، از همه بیشتر هم پسردایی کوچیکه!

چند شب پیش که خونه شون بودیم اعتراف کرد که چه نقشه های شومی برای زهره ترک کردن من کشیده بوده ولی عملی نکرده!!

یکیشون این بود که یه ماسک (از این وحشتناکها) برداره و بهش نخ ببنده و وقتی من از در وارد میشم، از بالای در یهو آویزونش کنه جلوی صورتم و یه نور مخوفی بندازه رو ماسک و یه صدای رعب آور هم پخش کنه تو همون تاریکی!!

حضار بهش گفتن: بابا تو یه "پخ" کنی اسی میترسه دیگه نیازی به این همه نقشه نیست که! :))

این بشر هر وقت یه سوسک مرده پیدا کنه، یه جایی نگه میداره تا وقتی منو دید بندازدش زیر پام o_O

یعنی اگه یه بار منو ببینه و نترسونه، روزش شب نمیشه! تا جیغ منو نشنوه خیالش راحت نمیشه :|

دیشب خانواده رفتن منزل دایی، ولی من کار داشتم و نرفتم. پسردایی کوچیکه از مامانم پرسیده چرا اسی نیومده؟ مامان هم گفتن چون ازت ناراحته!!

آخر شب پیام داده بود منت کشی:



نمیشه هم بهشون رو داد :/

اون "به روت خندیدم" تکیه کلام دخترخاله است :دی

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۶/۰۳/۲۱
اَسی ...

نظرات  (۳۰)

:)
پاسخ:
:دی
کامنتاتون :دی 😃😃😄
ولی چیزی یادت رفته ها گویا رو عکس کامنت بذاری ؟:دی 
آدرس تو نذاشتی ها :دی 😃😃😃😉😀😀😁😁😅


سلام :)
اولین کامنتم :)
پاسخ:
پیامک ;)
دیگه کار از آدرس گذشته :دی

سلام ^_^
دومی؟! :))
:))))
ملت نقطه ضعف بگیرن از آدم با همون آدمو پیر میکنن :دی
پاسخ:
آی گفتی -_-
:دی
واااییی منم از اکثر حیوونا میترسم حتی از مورچه! :|

خخخ نوه ی عموی منم مثل ایشونن.. با ابنکه همه فامیل میدونن من از سوسک چندشم میشه ولی این جونور تو کتش نمیره..
پاسخ:
:)))
چون میدونه تو کتش نمیره دیگه! :دی
پیامک بنظرم برای تلگرام بکار نمیره حالا :/



دومی :
نقطه ضعفتون ترسته باید تقویتش کنی !:)))

سوال : 
آیا بچه بودی بازم این ترس باهات بود ؟^__^



سوال دوم :
همینم مونده از مورچه ، پشه و مگس هم بترسی :|:)

عامو من حاضرم ده تا سوسک یه جا بکشم ولی نه موش ببینم :/
نه مارمولک ://:((


کامنت سوم بعدا میام :دی 
پاسخ:
نه گلم این تلگرام نیست! صفحه sms هام هست :دی
ضمن این که تو تلگرام هم میگن پی ام :)

یعنی باید بیشتر بترسم؟؟ :))))))

به نظرت با این میزان ترسی که الآن دارم، آیا ممکنه تو بچگیم "دختر شجاع" بوده باشم؟ o_O

نه دیگه من شجاعتر از این حرفام ;)

واایییی نگووووووو!! با اون صدای تقی که میده! عیییییی >_<

ما منتظر سومی هستیم! :)
۲۱ خرداد ۹۶ ، ۱۲:۰۷ دچـــــ ــــــار
سلام :)
پاسخ:
سلام :-)
کَت نه کُت 
: ))
پاسخ:
من گفتم تو لباسش نمیره؟ o_O
تو کتش دیگه! همون اولی :دی
اصلاحیه :
روی عکس :)
پاسخ:
همینو گفته بودی که! :)
این کارایی که پسردائیت میکنه خیلی چیپه. مال 1800سال قبل از میلاد مسیحه. بهش یگو برو چهارتا روش جذاب تر و مدرن تر پیدا کن. علم پیشرفت کرده. چه وضعشه آخه.
پاسخ:
خدا رو شکر شما دور و بر ما نیستی!!! O_O
الحمدلله...!! o_O
چرا خوشی رو از بچه میگیری؟!-____-
پاسخ:
این خوشیه آخه؟؟ :/
مردم آزاریه -_-
@واران
وب نداری عایا؟:)))
پاسخ:
واران پاسخگو باش!
از کامنت جناب دچار معلومه که اصلا از پستت نترسیده :)))



+
اوکی :)
ضمن اینکه ما میگیم کامنت :دی 
شما حالا هر چی میگین بگین :p

تقویتش کنی یعنی با ترست مقابله کنی :/
من چرا فکر میکنم هر چی تو ذهنم میگذره و مینویسم بقیه هم متوجه میشن چی میگم ؟:دی :))
بیخیال بابا کشش نمیدم :/
توام نده :دی 



وای تو فکر کن من یه هفته اس یه هفته اس زندگی ندارم :((
مارمولک بیچاره ام کرده :/:(

درضمن دختر شجاع نباید بترسی دیگه :/
نترس من پشتتم :))
انصافا نترس خب ؟:)
تو بترسی پسردایی کوچکه هی اذیتت میکنه درسته توبه کرده ولی من یکی چشمم آب نمیخوره :/ تکرار نکنه :/
یا رو ترس ات کار کن که نترسی یا اینکه کاری که تو کامنت بعدی میگم انجام بده :))
اونوقت دیگه بعیده بیاد بترسونتت :/ یعنی ایشالا :)
درضمن با پستت خندیدم کلی خدا خیرت بده :))

کامنت سوم :)

پاسخ:
مگه پستم ترسناکه؟! o_O
+ :)

منظورت کاملا واضح بود! باهات شوخی کردم ;)

زی زی رو خبر کن بیاد همه رو برات بکشه :)))

دست خودم نیست :(
خیلی دلم میخواد ترسمو کنترل کنم و ضایعش کنم، اما نمیتونم، اونم دست بردار نیست :/
خوشحالم که خندیدی :)
۲۱ خرداد ۹۶ ، ۱۲:۴۸ خانومِ حدیث :)
وای منم از هرچی حشره و خزنده و پایِ پرنده ها (!)  میترسم  -_-
پاسخ:
پای پرنده؟! o_O
:))))
@
آقاگل 
آقاگل کیست ؟:)))
آقاگل کسی است که پسرخاله ی کوچکش از دستش به بیابان گریخته است :دی :))
از بس این بچه رو ترسونده حالا واقعا شانس آوردی اسی ایشون دور ورتون نیستن :))):دی 


+
بهار دارم دادم بهتون :))


++
اسی باید تو اون رو بترسونی :/
و شدت کارتو زیاد کنی:/
حتی اگر یه نفر رو استخدام کردی برای این کار باید پسر داییتو بترسونی ولی جوری که خدای ناکرده سکته نکنه :/
تو که ترستو نمیتونی کنترل کنی باید شروع به ترسوندن پسردایی کنی هم کم کم خودت ترست کم میشه هم  ایشون درس عبرت میگیرن :)))
حتی اگر شده با یه پخ اینکارو بکن :دی 
البته وسایل ترس موجوده  تو بازار :/
از شوک برقی گرفته تا سوسک پلاستیکی که داخل آدامسه :/
تو از اونا بگیر و بترسون :/
ولی خودت مواظب باش نترسی :))))



پاسخ:
اوه اوه! عجب مردم آزاریه این آقاگل o_O

++ به نظرت پسرا اصلا میترسن؟؟ هرچقدر هم که بترسونیشون صداشون درنمیاد! نه جیغی نه دادی! اصلا نشون نمیدن که ترسیدن :|
بعدم اگه من بترسونمش فکر میکنی درس عبرت بگیره؟؟ بدتر میشه بابا!! همین الآنش که من کاریش ندارم اینقدر اذیت میکنه! وای به حال اینکه بخواد تلافی کنه و انتقام بگیره!!! O_O
حالا کیو استخدام کنم؟؟ :))))
منم از تمام حشرات مخصوصا زنبور میترسم در حد لالیگا
مورد بوده سوار تاکسی شده بودم زنبور اومد تو, من جوری واکنش نشون دادم که راننده تاکسی همون جا نگه داشت زنبور رو انداخت بیرون و تا مقصد حضار نصحیتم کردن که فرزندم با ترست مقابله کن!! :|
اونروز هم از پشت پرده یه عنکبوت اومد بیرون یه جیغ بنفشی کشیدم که عماد بعد از کشتنش گفت وجدانا توضیح بده اون صدا از کجای حنجره ت اومد بیرون


یعنی خواستم بگم کاملا درک میکنم


ایضا در مورد ترس از پخخخخخخخخخخ :))))))))))

اونروز عماد از روی مبل یهو پرید منو ببوسه داشتم جارو میکشیدم . یعنی عماد رو مبل بود من میدیدمش اما درحدی ترسیدم که کارم داشت به آب قند میکشید . :)))))))))))



چقدر خوب شد یکی رو پیدا کردم عین خودم دیگه احساس عجیب غریب بودن ندارم :))))

پاسخ:
:))))))
وای خدا =)))))))))))

بهشون میگفتی آخه دلبندم! این چه طرز ابراز علاقه است؟ o_O

نه عزیزم ما نرمال نرمالیم! هر کی از چیزای ترسناک نترسه غیرطبیعیه ;)
پسرا میترسن اتفاقا :))
نمونه اش داداشای خودم و نمونه بارزش داداش سومم یکبار تو مشهد اومد یه ملافه (گل گلی :دی ) شب هنگام سرش کرد و از پشت شیشه اومد ما رو مثلا بترسونه :دی :))
با صدا هم اومد مثلا روح :دی 
خواهرزاده هام فهمیدن دایی شونه :دی 
اگر تو جای ما بودی احتمالا الان اینجا نبودی :))
مثلا اومد بگه من روحم و الی آخر :))
بماند خواهرزاده هام فهمیدند و ریختند سرش :))
ولی در کمتر از دو ساعت بعد خواهرزاده ام وقتی دیدند دایی شون خوابیده دست در دست هم رفتن انتقام گرفتن :دی :))
هم دایی شون ترسید هم بیچاره موی سر دایی شون :)))
اونقدر دایی شون ترسید تا یکی دو ساعت باهاشون حرف نمی زد :))

داداشتو استخدام کن یا دختر دایی تو چه میدونم یه نفر از نزدیکانتون :))
ولی انتقام نمیگیره دیگه چون درس عبرت میگیره :))
مثل داداش من و دایی خواهرزاده هام :)))

آخرین کامنت برای امروز بسه دیگه :))
پاسخ:
عجب :)))
موی سرشون چی شد؟! o_O

مطمئنی آخریه؟ ;)
والا به قران دوست نرمالم ^_^
پاسخ:
قربانت نرمال جانم :*
منم داداشم نقش پسردایی تو رو داره یعنی وقتایی که میاد مرخصی حداقل ۱ بار باید منو زهره ترک کنه:/

پاسخ:
داداشت بعد از ازدواجشون هم دست بردار نشدن؟ :)
چه شیطونه! :))
منم کلا از لمس حیوانات و حشرات می‌ترسم شدیدا! :)
پاسخ:
آره :))
لمس بماند! من از دیدنشون هراس دارم!! o_O
در جواب واران نوشته بودی پسرا نمی‌ترسن یا اگه بترسن جیغ و داد نمی‌کنن، یه‌بار برادرم رو جوری ترسوندم و جوری جیغ زد که از والدین می‌ترسیدم برم تو خونه! (تو حیاط بودیم)
پاسخ:
پس چرا داداشای من صداشون درنمیاد؟ :(
داداشتون کودک نیستن احیانا؟
از گربه هم میترسی ؟:))


از سگ‌ حیوان‌نجیبی است چطور ؟:))
پاسخ:
اگه به سمتم بیان آره!
البته همین پسرداییم یه گربه داره که خیلی خودشو واسه آدم لوس میکنه! ازش نمیترسم اما خوشم هم نمیاد! گاهی با دمپایی نازش میکنم :|
من ۴ تا داداش دارم ۲ تا مزدوج شدن،۱ در استانه ی مزدوج شدنه و یکیش هم مجرد.
اونی که همیشه در حال ترسوندن منه در استانه ی ازدواجه:))
پاسخ:
منظور منم همون در آستانه ازدواج بود! فکر میکردم همین 1 برادر رو داری.
امید که بعد از ازدواجشون بیخیال ترسوندنت بشن :دی
۲۱ خرداد ۹۶ ، ۱۸:۱۸ عاشق بارون ...
ولی پسر عموی من میدونه از خیلی چیزا میترسم و اصلاً هم سعی نکرده یه بار هم منو بترسونه!!! یعنی خب با من کسی جرات نداره شوخی کنه. -__- ولی خب هر چی فکر میکنم امتحان هم نکرده ترسوندن منو! تازه بدونه چیزی منو میترسونه پیش پیش میگه تو نگاه نکن! :)))
منم از خیلی چیزا میترسم. ولی صدای جیغم به ندرت شنیده میشه مگه اونم تو بازی های خاصی تو شهربازی شنیده بشه! :)))
ولی مثلاً از صدای جیغ میترسم. :| من کسی جیغ میزنه میترسم که نکنه یکی اش مرده باشه!
پاسخ:
مردم پسرعمو دارن ما هم پسردایی داریم :/
قدرشونو بدون :|
تو چه جوری میتونی بترسی و جیغ نزنی؟؟!!!
من از صدای جیغ خودم هم میترسم o_O
طفلی با ترسوندنتون داره ابراز محبت میکنه ...:)

شما واقعا از همه حیوونا غیر از این سه تا(البته اگه حیوون ب شمار بیان!) میترسین؟!
حتی مثلا از اون بچه جغده^-^ تو لینک زیر..:)

http://www.bartarinha.ir/fa/news/21096/%D8%A7%DB%8C%D9%86-%D8%AD%DB%8C%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%A7%D8%AA-%DA%A9%D9%88%DA%86%DA%A9-%D8%B1%D8%A7-%D8%AD%D8%AA%D9%85%D8%A7-%D8%A8%D8%A8%DB%8C%D9%86%DB%8C%D8%AF-%D8%B9
%DA%A9%D8%B3
پاسخ:
ما این محبت رو نمیخوایم :|
حیوون نیستن، حشره ان!
من گفتم جانور! :)
بله میترسم :(
آقا این شبیه عروسکه که ^_^
۲۱ خرداد ۹۶ ، ۲۰:۲۳ علیـ ــر ضــا
حرفی ندارم 
🐞🕷🐝🐜🐛🐌🦀🦂🐚🐳🕊🐧🐉🐮🐈🐯🐅🐅🐆🐺🐱🐎🐷🐴🐩🐶🦁🐮🐯🐅🐶🦁🐆🐴🐴🐴🐱🐎🐘🐗🐭🐁🐑🐀🐐🐹🐐🦃🐪🐫🐇🐹🐨🐿🐘🐗🐁🐹🐇
پاسخ:
باز جای شکرش باقیه که حرفی نداشتین!!
سوسک؟؟؟؟؟؟؟؟

نه همون قهر باشین به نفعته
خخخخ
پاسخ:
می بینی؟ :(
۲۲ خرداد ۹۶ ، ۱۲:۲۲ علیـ ــر ضــا
😐😐 


پاسخ:
:))
نه اتفاقا خانمهاشون هم همکاری میکنن باهاشون:)) 
دیدن من اهل خواهرشوهر بازی نیستم ظلم میکنن؛ عروس خوب اونه که از قبل بیاد مطلعت کنه:))

پاسخ:
عجب! پس همدستن :)))
۲۲ خرداد ۹۶ ، ۱۶:۵۴ قاسم صفایی نژاد
از خدا بترسید. اینا چی هستن آخه میترسید؟ :D
پاسخ:
خب این ترسها لحظه ای هستن :)
۲۵ خرداد ۹۶ ، ۰۳:۲۴ عاشق بارون ...
من بترسم لال میشم معمولاً :|)
مگه اتفاق خیلی خیلی خاصی بیفته. مثل یه بار که خواب بودم تو اتاق و چشمامو باز کردم دیدم گربه ی سیاهی که از بالکن وارد شده داره پاشو بلند میکنه که از روی من رد شه بره تو هال. :||| یا از ارتفاع خیلی خیلی زیاد توی شهر بازی جیغم میگیره. یکمم شبیه داد میشه خیلی موقع ها. ولی اگه بگن جیغ بزن نمیتونم!! باید خودش بیاد!!! :))
پاسخ:
فکر کنم بعدش گربه هه از همون بالکن خودکشی کرده!!! o_O

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">