این هفته قرار بود اون دو جلسه از کلاسی که تو این پست دربارش گفته بودم برگزار بشه، روز دوشنبه رفتیم کلاس و از آنجا که سه شنبه تعطیل اعلام شد، مربیمون از خدا خواسته کلاس چهارشنبه رو هم کنسل کرد و این گونه شد که از زیر بار تشکیل یه کلاس دیگه هم شونه خالی کرد! (از اون دوره ی 90 ساعته کلا 33 ساعت کلاس برگزار شد)
امتحانمون جمعه بود و روز دوشنبه تو کلاس نمونه سوال کار کردیم و نکات مهم رو به ما گفتن (حالا بماند که تمام صفحات اون جزوه ی قطور حاوی نکته بود :/ )
بعدش دیگه چند روز تعطیلی بود و کلی خوش خوشانمون شده بود!
روز پنجشنبه دیگه اوج تنبلیم بود! دو روز تعطیلی به من ساخته بود و پنجشنبه تا ظهر خوابیدم! ظهر بیدار شدم و صبحانه خوردم! بعدش یه مقدار با گوشیم ور رفتم و دوباره بعدازظهر خوابیدم!! چه خوابهای آشفته ای هم دیدم :/
خواب دیدم دارم با دوستم تلفنی حرف میزنم، بعدش نمیدونم سر چی دعوام شد و بهش گفتم الآن گوشیمو خرد میکنم!! همون لحظه گوشیمو از وسط خم کردم! با کمال تعجب دیدم گوشی تا شده! هنوز خط باز بود، گفتم: عه راست راستی گوشیم کج شد!! O_O
بعدش تماس قطع شد و گوشیم خاموش شد، هر کاری کردم روشن نشد و نتونستم خمیدگیشو برگردونم به حالت اول! با خودم گفتم: این چه کاری بود؟ خب الآن خودم بی گوشی شدم، به اونور خط که ضرری نرسید :(
بیدار شدم و سریع گوشیمو نگاه کردم، خوشحال شدم از اینکه همه چی خواب بوده، به خودم تاکید کردم که هیچوقت تو عصبانیت به خودم ضرر نرسونم!
و چقدر ناراحت شدم وقتی دیدم شب شده و روز تعطیلمو به بدترین شکل ممکن سپری کردم :/
رفتم تو تلگرام ببینم چه خبره، تو گروه کلاسمون یکی نوشته بود: چه گروه ساکتی، همه دارن درس میخونن!!
یهو یادم افتاد که صبح امتحان دارم!!! نمیدونم چرا هی فکر میکردم امتحانمون شنبه ست و جمعه هم ادامه ی تعطیلیامونه :|
بلند شدم و رفتم تند تند کارای عقب مونده از دیروزمو انجام دادم! همین که کارم تموم شد دوستم زنگ زد که ما داریم با اهل و عیال میایم خونه تون!!
بدو بدو بساط پذیرایی از مهمون رو آماده کردیم و منم که ناهار نخورده بودم! جنگی غذامو خوردم و چند دقیقه بعد مهمونا اومدن، و چقدر من از اینجور رفت و آمدها خوشم میاد ^_^
خلاصه تا پاسی از شب نشستن و کلی گفتیم و خندیدیم و بعدم رفتن.
آخر شب شد و من تازه رفتم سراغ جزوه! از آنجا که تو این امتحان خیلی بهم خوش گذشته بود و به شیوه ی امتحانیشون پی برده بودم، اصلا جزوه رو نگاه نکردم و فقط به خوندن سه تا نمونه سوال بسنده کردم، که سرجمع 110 تا سوال تستی بود.
امروز صبح طبق معمول دیر به جلسه امتحان رسیدم، اما برخلاف همیشه که تا آخرین لحظه در حال جواب دادن هستم، خیلی زود از جلسه خارج شدم! این تنها امتحان عمرم بود که هر سوال رو میخوندم بلافاصله جواب میدادم، بدون اینکه به همه ی گزینه هاش نگاه کنم حتی!! دقیقا یکی از اون سه نمونه سوالی که خوندم اومده بود :)))
و من بدون شک نمره ی کامل رو میگیرم :دی