طلوع من

کلبه کوچولوی من

نوشته ها و خاطرات زندگی من
اینجا از copy paste خبری نیست، پس شما هم کپی نکنید، اگر هم خواستید متنی رو لینک کنید اطلاع بدید
ممنون از همراهیتون

پیام های کوتاه
  • ۱۵ بهمن ۹۴ , ۱۴:۲۸
    آه ...
  • ۲۷ آذر ۹۴ , ۱۷:۱۰
    ...
بایگانی
آخرین نظرات

قیدهایی مثل: وقتی، شاید، راستی

يكشنبه, ۱۹ دی ۱۳۹۵، ۱۰:۱۶ ب.ظ

وقتایی که پست میذاری، طبیعتا کامنت میگیری، و شاید اون لحظه خیلی برات خوشحال کننده نباشه، چون انتظارشو داشتی، اما وقتایی که چند روز پست نمیذاری، با دیدن یک کامنت که انتظارشو نداری، چقدر خوشحال میشی و قدر میدونی :)

وقتایی که خواننده های جدید به وبت میان و برای پست های خیلی قدیمیت نظر میذارن، کلی خاطره برات زنده میشه و چقدر خوشحال میشی از این که میبینی مطالبت همچنان جریان داره و بازخورد میگیره

به نظرم ما نباید خاطرات خوبمون رو فراموش کنیم، باید یه جا ثبتشون کنیم که بعد از مدتها بتونیم دوباره مرورشون کنیم

شاید بعد از ما کسانی باشن که از خوندن خاطراتمون خوشحال بشن، شایدم نه و خاطرات فقط برای صاحبانشون دلنشینن

راستی تا به حال به این فکر کردین که بعد از ما چی میشه؟

اصلا به نبودن فکر کردین؟ به رفتن!


+ اومدم که بنویسم، نمیدونستم از چی، فقط خواستم بنویسم، و نتیجه پستی شد که خوندید، بدون کمترین تفکری ماقبلش...

موافقین ۶ مخالفین ۰ ۹۵/۱۰/۱۹
اَسی ...

نظرات  (۱۲)

اگه ما نباشیم....
اره خیلی فکر کردم بهش..
پاسخ:
.....
۲۰ دی ۹۵ ، ۰۰:۱۹ آقاگل ‌‌
یک چیزی بگم بی ارتباط با متن؟ اون بالای سمت راست قالب وبلاگتون یک سری کد هست! که ظاهرا موقع دست کاری قالب جا مونده!
{background: url("http://up.blogel.ir/view/684111/background1.jpg") repeat scroll 0% 0% #FFF;}


برگرفته شده از tolooeman.blog.ir


:/
اقا یک کد کپی کردم فقط! برگرفته شده از چی آخه؟ :))
پاسخ:
بفرمایید، هرچند گفتین :دی
اون فکر کنم مال بک گرانده، وقتی بک گراند گذاشتم آدرسش اون بالا ثبت شد، نمیدونم میشه برداشتش یا نه o_O

کپی مجاز نیست آقا آقاگل!! :دی
۲۰ دی ۹۵ ، ۱۰:۲۳ دچــ ــــار
خیلی خوبه که وقتی یکی میاد توی وب آدم کامنت میذاره ما هم بریم بعضی از مطالب و خاطراتش  رو بخونیم و همونجوری که خوشحالمون کرد شادیمون رو باهاش سهیم بشیم :))

+ رهگذر
پاسخ:
آفرین! بسیار صحیح و به جا بود!! :))
کاملا موافقم :دی
۲۰ دی ۹۵ ، ۱۲:۱۴ ببر بنگال
:)
پاسخ:
هفتمین بار
۲۰ دی ۹۵ ، ۱۴:۴۸ محمد حسین
تقریبا هر روز به رفتن فکر می کنم ...
پاسخ:
رفتن از وبلاگو نگفتما!
به اون شاعر بالایی:
آره جان...
:))
پاسخ:
شما؟؟ o_O

جناب شاعر با شمان!
۲۰ دی ۹۵ ، ۲۲:۰۷ روزهـا ..
ب کرات.... و ب اتفاقای بعدش...

+
خیلیم خوب شده نتیجش..:)
پاسخ:
و بعدش...
+ چوب کاری میکنید! :)
۲۰ دی ۹۵ ، ۲۲:۵۵ ام اسی خوشبخت
قبل تر ها پست های قدیمی دوستان رو میخوندم اما حالا کمتر. گاهی هم فکر میکنم شاید اگه کامنتی برای نوشته های قدیمی نویسنده بزارم ممکنه خاطراتی که نباید براشون تکرار بشه.
پاسخ:
بله خاطرات بد اگه تکرار نشن بهتره
۲۱ دی ۹۵ ، ۰۱:۱۷ محمد فائزی فرد
پست جالبی بود.
نیازش داشتم.
ممنون
پاسخ:
واقعا؟؟!!
خوشحالم :)
ممنون از شما
۲۱ دی ۹۵ ، ۱۰:۵۹ ببر بنگال
هفتمین بار ؟! 
پاسخ:
هفتمین لبخند
۲۱ دی ۹۵ ، ۱۱:۰۳ ✿دخترے از تبارِ غرور✿
خیلی بهش فکر کزدم ولی به نتیجه ای نرسیدم...:(
پاسخ:
هی...
« ..... اما وقتایی که چند روز پست نمیذاری، با دیدن یک کامنت که انتظارشو نداری، چقدر خوشحال میشی و قدر میدونی :) .... »
بسیار بسیارتا حس زیبایی هست
ممنون که این حس رو بهم القاء کردید


پاسخ:
اوهوم :)
خواهش میکنم :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">