برای عزیزترین فرد زندگیم
به پیشنهاد جولیک قرار بود یک روز کامل رو اختصاص بدیم به مادرامون
منم این روزها دارم بیشتر برای مادرم وقت میذارم، البته نه بخاطر این چالش!
اما حالا که دیدم چنین چالشی هست تصمیم گرفتم بنویسمش
یه مادر شهید که دوست مادرمه یه کتاب به مادرم داده، اون کتاب زندگینامه ی فرزند آزاده و جانبازشه به قلم خودشون، این آقا برادر شهید هم هستن، خاطرات جنگ و اسارتشون رو نوشتن
این شبها با مادرم میشینیم و من این کتاب رو براشون میخونم، خیلی حس خوبی داره! اینکه دارم مادرمو خوشحال میکنم، اینکه از لذت خوندن کتاب بهره میبرم، اینکه کتاب خوندن دو نفره رو تجربه میکنم! اینکه تمام شخصیت های کتاب رو از نزدیک میشناسیم! همیشه از شنیدن خاطرات قدیم افراد خوشحال میشم، خیلی برام جالبه که بدونم در گذشته مردم چطور زندگی میکردن
قرار هر شب من و مادرمه که بشینیم دوتایی کتاب بخونیم ^_^
تا دیر نشده برم به قرار امشبمون برسم :)
برسد به دست جولیک در آخرین لحظات مهلت شرکت در چالش :دی