۲۹ مرداد که روز عکاس بود، واران جان من رو از یک مسابقه عکاسی مطلع کرد و گفت حتما شرکت کن چون میدونم برنده میشی. ( این که رو چه حسابی فکر کرد من عکاس خوبی هستم جای سوال داره! لابد از عکس های وبلاگم :دی )
خلاصه که من هم شرکت کردم و منتظر اعلام نتایج شدم. بالآخره برنده مشخص شد و ذوق ما کور شد و ظاهراً همه چی تموم شد.
این قضیه گذشت تا اینکه دقیقا ۱۶ روز بعد از اعلام نتایج، واران دوباره به من پیام داد و گفت «عکس شماره فلان احیانا مال تو نیست؟ اگه آره که برنده شده». دیدم بله عکس منه. تعجب کردم که چطور واران فهمیده اون عکس متعلق به منه. که چطور یه برنده دیگه اعلام شده. معلوم شد که برنده قبلی از دریافت جایزه انصراف داده و عکس ها مجددا داوری شدن و عکس من انتخاب شده. درست همون جایی که کلا قطع امید و فراموش کرده بودم مسابقه رو، خبر رسید که برنده شدم!
و دیروز جایزه مسابقه به دستم رسید:
بسیار با سلیقه بسته بندی شده بود و اون پیام سرشار از خوش ذوقی با خط بسیار زیبا نوشته شده بود.
+ همون موقع که واران گفت تو برنده میشی واقعا اطمینان قلبی پیدا کردم که برنده میشم و با این دیدگاه تو مسابقه شرکت کردم. ولی عجیب بود که واران پیش بینی کرد. خودش که میگه حسگرش بهش گفت! ماشاءالله به حسگرش :دی
++ من توی مسابقه، شرکت کننده شماره سیزده بودم. قابل توجه کسایی که رو این عدد حساسن! لحظه ای که دیدم شماره سیزده هستم به خودم گفتم این نشونه خوبیه و خوشحال شدم. به نظر من سیزده هیچ فرقی با بقیه اعداد نداره و چه بسا خاص تر هم هست.