پلی به خیال
يكشنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۹، ۰۲:۱۳ ب.ظ
دستم را دور بازویش انداختم
بازویش را به خودش چسباند.
بادست دیگرش، انگشتانم را که روی ساعدش حلقه شده بود گرفت.
به پل رسیدیم.
دو نفر از آن سمت پل به سمت ما میآمدند
نزدیک شدند
از کنار هم گذشتیم
دور شدند
به انتهای پل رسیده بودیم که
دستم را بالا برد
و بوسید
۹۹/۰۶/۰۲