اصلا چه میشد مگر؟
يكشنبه, ۳۰ آبان ۱۴۰۰، ۱۱:۲۸ ق.ظ
جواب منفی را همراه با داشتن آرزوی خوشبختی، برایش فرستادم. نت را خاموش کردم و از خانه خارج شدم.
آژانس جلوی در منتظرم بود. سوار شدم و سلام کردم.
همان راننده همیشگی بود. بوی عطر دیوانه کنندهاش در مشامم پر شد و مرا غرق در افکارم کرد.
آخر یک عطر ناقابل چه بود که آن را هم نداشتی؟ نه که نداشتی، داشتی! اما چه عطری که نگویم بهتر است!
و ماشینی که همیشه بوی گاز میداد!
به کجای دنیا برمیخورد اگر...
۰۰/۰۸/۳۰