طلوع من

کلبه کوچولوی من

نوشته ها و خاطرات زندگی من
اینجا از copy paste خبری نیست، پس شما هم کپی نکنید، اگر هم خواستید متنی رو لینک کنید اطلاع بدید
ممنون از همراهیتون

پیام های کوتاه
  • ۱۵ بهمن ۹۴ , ۱۴:۲۸
    آه ...
  • ۲۷ آذر ۹۴ , ۱۷:۱۰
    ...
بایگانی
آخرین نظرات

بعدشم نشست از موانع ازدواج گفت

چهارشنبه, ۱۴ مهر ۱۴۰۰، ۰۱:۵۷ ق.ظ

طرف اومده بود محل کارم

گفت تو باید همسن دخترم باشی، متولد سال فلان (ده سال کمتر از سنم)

گفتم نه من بزرگترم

گفت پس باید متولد فلان باشی (شیش هفت سال کمتر از سنم)

گفتم نه بیشترم

ابروهاش رو برد بالا و گفت خوب موندی! مجردی؟

گفتم بله

گفت پس فلان ساله ای (سه چهار سال کمتر از سنم)

خندیدم و گفتم بیشتر

دیگه رررددد داد و گفت چرا ازدواج نمی‌کنی؟ شوهر کن برو دیگه منتظر چی هستی؟

گفتم چشم!

منتظر صدور دستور جنابتان بودیم -_-

موافقین ۸ مخالفین ۰ ۰۰/۰۷/۱۴
اَسی ...

نظرات  (۴)

XDDD

 

پاسخ:
😆
۱۴ مهر ۰۰ ، ۱۳:۰۵ عاشق بارون... ⠀

واقعاً منتظر چی هستی؟ نچ نچ نچ! دختر بد! :))))

پاسخ:
منو نزنید :))
۱۶ مهر ۰۰ ، ۲۰:۳۸ کنت ویلیام

خیلی پست با موضوع ازدواج داری فکر کنم. من اینجا رو با هشتک ازدواج یادم میاد:)))

چرا ازدواج نمی کنی؟

پاسخ:
واقعاً؟ زیاد نیست که! :)))
(صحنه را ترک میکند)
۱۷ مهر ۰۰ ، ۲۱:۵۷ محسن رحمانی

نوچ نوچ نوچ تا شیرینی عروسیتو نخورن دست از سرت برنمیدارن پس منتظرشون نذار :دی

پاسخ:
اگه مسئله شیرینیه که خودم میخرم براشون :))

چه عجب از این طرفا

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">