طلوع من

کلبه کوچولوی من

نوشته ها و خاطرات زندگی من
اینجا از copy paste خبری نیست، پس شما هم کپی نکنید، اگر هم خواستید متنی رو لینک کنید اطلاع بدید
ممنون از همراهیتون

پیام های کوتاه
  • ۱۵ بهمن ۹۴ , ۱۴:۲۸
    آه ...
  • ۲۷ آذر ۹۴ , ۱۷:۱۰
    ...
بایگانی
آخرین نظرات

کوچکتری که من باشم

شنبه, ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۵:۲۶ ق.ظ

۱- بیست و دو سال از من بزرگتره. وقتی خواستیم سوار ماشین بشیم رفت دستگیره درِ عقب رو گرفت و به من گفت تو برو جلو بشین. گفتم نه بابا شما برید جلو! از اون اصرار و از من انکار، بالآخره قبول کرد جلو بشینه. وقتی نشست هم از من عذرخواهی کرد و طوری نشست که پشتش بیشتر به سمت در باشه نه به سمت من. این رفتارش مخصوصاً از طرف یه آقا خیلی برام قابل احترام بود. (نه که آقایون اصولاً خودشون رو محق میدونن واسه جلو نشستن!)

۲- نوزده سال از من بزرگتره و هیچوقت تا حالا تو ماشینی که من رو صندلی عقبش نشسته باشم نرفته جلو بشینه! مگه اینکه صندلی عقب پُر باشه.

 

خود من اگه یه نفر ازم کوچکتر باشه شاید حتی بهش تعارف هم نکنم واسه اینطور مسائل! ولی ببین بعضی ها چقدر محترم و بزرگ منشن.

موافقین ۸ مخالفین ۰ ۹۹/۰۲/۲۷
اَسی ...