عجیب مهربانی خدا!
وقتی برای صبحانه از یخچال نان برمیداری و میبینی نان نیست که، یخ است! و میگذاری اش روی بخاری. اما اگر صبر کنی نان گرم شود، چایت سرد میشود. به اجبار از همان روی بخاری یک تکه نان جدا میکنی و با خود میگویی: ببین با چه مشقتی دارم صبحانه میخورم...
درست در همان لحظه زنگ در به صدا درآید و بروی جلوی در و ببینی خانم همسایه برایتان نان تازه آورده!
خب در این لحظه باید بگوییم کور از خدا چه میخواهد؟ یک نان بربری کنجد و سیاه دانه ای داغ!
بح بحکم الله خیرا
مام نون نداریم کاش از این همسایه ها خدا قسمت مام بکنه :|