ایهام خر است :|
پنجشنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۸، ۰۸:۵۱ ب.ظ
تولدش نزدیک بود. همش تو این فکر بودم که چی براش بگیرم.
تولدش رسید و من همچنان کادویی براش نگرفته بودم.
اومد خونه مون. خواستم یه چیزی که قبلا حرفشو زده بودم بهش نشون بدم.
شی مذکور رو گرفت تو دستاش و ذوق زده شد. یهو دیدم داره به من نزدیک و نزدیک تر میشه! فکر کردم خدایا چرا اینجوری میکنه؟! چسبید بهم و منو بوسید! تو دلم گفتم خدای من نهههه! بهش گفتم من اینو کادو گرفتم!* گفت دست شما درد نکنه. و گذاشتش تو کیفش!
*فکر کرد من واسه تولدش براش کادو گرفتم، درصورتی که منظور من این بود که من این رو به عنوان کادو دریافت کردم!
اون کادوی من بود 😔
آخه چرااااا 😣
۹۸/۰۵/۱۷
وای:))))