اندر احوالات تاکسی سواری 3
این پست رو از خیلی وقت پیش مدنظرم بود که بنویسم، اما پشت گوش انداختم و بعد هم یادم رفت؛ امروز که دوباره تکرار شد دیگه واجب شد بنویسمش o_O
همونطور که قبلا گفتم، چند ماهه که به یه آموزشگاه میرم (مثلا اسمش ترانه باشه تو منطقه ی مثلا سعادت آباد)، اولین بار که خواستم برم به راننده تاکسی شماره 1 گفتم من آدرس آموزشگاه ترانه رو نمیدونم، راننده گفت باشه من میبرمت
بعد از چند روز دوباره همون تاکسی شماره 1 اومد، گفتم سعادت آباد؟
گفت: آموزشگاه ترانه میری؟؟
من o_O گفتم: بله
بعد که این قضیه رو برای مادرم تعریف کردم گفت: خب اون راننده تو رو میشناسه چون خونه شون نزدیک خونه ی ماست!
منم با خودم گفتم شاید چون دفعه ی قبل خودش آدرسو نشونم داده، چهره ام تو ذهنش مونده
چند هفته گذشت و من با تاکسی های مختلف میرفتم کلاس.
یه روز که سوار تاکسی شماره 2 بودم و هنوز بهش نگفته بودم کجای سعادت آباد میرم، راننده از تو آینه بهم گفت: آموزشگاه ترانه پیاده میشی؟
گفتم: o_O بله o_O
امروز با تاکسی شماره 3 داشتم میرفتم و راننده فقط میدونست باید بره سعادت آباد، نرسیده به آموزشگاه گفتم: ممنون آقا پیاده میشم
راننده گفت: اینجا یا جلوتر؟!
گفتم: O_o بله o_o جلوتر o_O
گفت: صبر کن برسیم بعد بگو وایسا!
یعنی اینقدر تابلوعه که من کجا میرم؟؟!! O_O
واقعا قیافه ی من شبیه آموزشگاه ترانه است؟؟؟ :|
دقیقا چه وقت از خواب بیدار شدی ؟؟؟
شاید قبل از خواب پر خوری کردی :))))