برای احساس پاکت بمیرم
شنبه, ۱ تیر ۱۴۰۴، ۱۱:۱۸ ب.ظ
امروز دختربچه ی هشت ساله فامیل به من پیام داد و پس از ابراز احساسات فراوان گفت:
«من دعا میکنم که دوباره شما بیاین خونه ما»
با پیامش جگرم آتش گرفت و نتوانستم خودم را کنترل کنم، جمع را ترک کردم و بغضم ترکید، جلوی در بودم که یک آشنا مرا دید و سلام کرد، با چشمانی اشکبار جوابی سرسری دادم و عبور کردم، درحالیکه دلم صد پاره بود...
حتی آن کودک معصوم هم دست به دعا شده...
۰۴/۰۴/۰۱