هر کسی کو دور ماند از اصل خویش، بازجوید روزگار وصل خویش
بالآخره بعد از گذشت یک ماه و هفت روز از آغاز فصل جدید، زمستان چهره ی سفیدش رو به ما نشون داد! آسمون بار چند ماهش رو زمین گذاشت و سبک شد! دو روز مدرسه ها تعطیل شد! با اینکه بچه مدرسه ای نیستم اما ذوقم کمتر از مدرسه ای ها نبود ^_^
چند سال پیش یه شعر گفته بودم و از اون به بعد دیگه سراغش نرفته بودم. چند روز پیش یادش افتادم و هر چقدر دنبالش گشتم پیدا نمیشد. تو گیر و دار گشتن، به جای یافتن شعرم یه گمشده ی دیگم رو پیدا کردم! همون کاغذی که تو این پست گفته بودم! اصلا باورم نمیشد چون فکر میکردم با اون کیف دور انداخته شده! تو این مدت هر وقت یادش می افتادم به شدت ناراحت میشدم. بعد از دو سال ناراحتی در حالی که یک درصد هم به برگشتش فکر نمیکردم معجزه وار پیداش شد ^_^
+ ب.ن: به درخواست دوستان عکسش رو گذاشتم:
"عکس حذف شد"
دستمو گذاشتم کنارش که بتونید اندازش رو تشخیص بدید. اون موقع ابتدایی بودم. انگشتام یکی یه بند بلندتر شدن از اون موقع تا حالا.
همچنان گم شدن شعرم اذیتم میکرد و هر جا که ممکن بود باشه رو گشته بودم. تقریبا همه شعر رو از ذهنم استخراج کردم اما فکر میکردم یه بیت دیگه هم داشته! با یادآوری تک مصراعی از اون بیت، شکم به یقین تبدیل شد و دیدم تا پیداش نکنم آروم نمیگیرم. اونقدر گشتم و گشتم و کل خونه رو به هم ریختم تا اینکه تو همون شب برفی (دو شب پیش) گمشده پیدا شد!! و چقدر خوشحال کننده است پیدا کردن گمشده ای که ازش قطع امید کردی ^_^
اصولا من اهل گم کردن نیستم و خیلی به ندرت پیش میاد وسیله ای رو گم کنم. واسه همین اگه اتفاق بیفته خیلی خیلی به هم میریزم.
پیدا شدن گمشده هاتون رو براتون آرزو میکنم :)
زمستونتون برفی ^_^
هزینه زندگی و خط فّقر
امروزه کل فلسفه حیات بشر بر مدار اقتصاد تفسیر و تدبیر می شود و به لحاظی بشر مدرن را بایستی
یک حیوان تماماً اقتصادی دانست که برای اقتصاد زندگی می کند . اقتصاد امری در خدمت زندگی نیست
بلکه زندگی در خدمت اقتصاد است و فلسفه زندگی جز در فلسفه اقتصاد قابل فھم نیست .
بشر در طول تاریخ مستمراً اقتصادی تر و پر ھزینه تر و گران تر شده است . ھر چه که از معنویت و ایمان
و محبّت و احساس حیات و ھستی اش کاسته می شود برای ادامه حیات محتاج پول و مصرف و عیاشی
و بازی بیشتری است . آدمی ھر چه که پوچ تر و بی معنا تر می شود و حس ھستی را از دست میدھد
زندگی اش پر ھزینه تر و جھنمی تر می شود . ھزینه زندگی ھر فرد و خانواده و جامعه ای نمایانگر طبقه
ای از دوزخی است که در آن بسر می برد . ھر چه طبقه دوزخ عمیقتر و سوزانتر باشد خرج اقامت و ادامه
حیات در آن ھم بالاتر است . آنچه که تورم نامیده می شود ھمان نرخ طبقات دوزخ است . جامعه پرتورم
تر ھمان جامعه ربائی تر و قحطی زده تر و نابوده تر و دوزخی است و انسانھا ھم پولکی تر می شوند و
شبانه روز جز به پول نمی اندیشند و جز بر اساس پول با ھم محاوره و رابطه ای ندارند . آنچه که امروزه
پیشرفت و توسعه نامیده می شود چیزی جز توسعه اعماق دوزخ و پیشرفتن در آن نیست . در چنین
جامعه ای پول حرف اول و آخر را می زند و ھمه روابط بر ھمین اساس پی ریزی شده و استمرار مییابد
: دوستی ھا ، زناشوئی ھا ، روابط فرزندان و والدین ، رابطه دولت و ملّت و غیره . آنان که زیر خط فقرند
پشت درب دوزخ جا مانده اند .
از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی - جلد پنجم ص231