اندر باب شایعات پیرامون اینجانب!
1) امروز تو یه مجلسی نشسته بودم، خانم کناریم گفت: تو حافظ قرآنی؟ گفتم نه! گفت الکی! گفتم نه واقعا! گفت پس حافظ چند جزء هستی. گفتم حتی یک جزء هم حفظ نیستم! گفت: مردم چقدر شایعه درست میکنن! گفتم: مگه کسی چیزی گفته؟ گفت: آره از یکی شنیدم حافظی o_O
2) چند وقت پیش یکی از همسایه های قدیممون مادرم رو دیده بود و پرسیده بود: دخترتون استاد دانشگاهه؟ مادرم گفتن: نه! اون خانم گفته: دخترم دانشجوی فلان دانشگاهه میگه یه استاد دارن فامیلیش مثل دخترتونه، مشخصات ظاهریش هم به دخترتون میخوره، من فکر کردم دختر شماست :|
3) بعد از اینکه نتایج کنکور کارشناسیم اومد، یکی از همکلاسی های قدیمم رو دیدم. گفت: میبینم که کولاک کردی تو کنکور! گفتم: نه بابا رتبم زیادم تعریفی نیست. گفت: من که شنیدم دو رقمی شدی! گفتم: چی؟؟ دو رقمی؟؟!! حالا درسته بالاترین رتبه ی کلاسمون رو آوردم ولی نه تا این حد!! O_O
4) مادر یکی از دوستام منو دید، گفت: تو استخدامی؟ گفتم: جان؟؟ من اصلا سر کار نمیرم! چه برسه که استخدام هم باشم! -_-
5) یکی از دوستان قدیمم یه بار منو دید و پرسید: نامزد کردی؟ گفتم نه! گفت من فلان جا دیدمت یه جوان با چنین مشخصاتی باهات بود! گفتم اون داداشم بود :/
بیخود نیست هر چند سال یک بار!! که با داداشم میریم بیرون میگه: از فردا همه بهم تبریک میگن! نه که هیچوقت ما رو با هم ندیدن!
میگما! مردم چه شایعاتی پشت سرشونه، ما چه شایعاتی داریم! ماشاءالله هزار الله اکبر همه در حد اعلی :دی
شایدم چون خوبن به گوشم رسیدن!