طلوع من

کلبه کوچولوی من

نوشته ها و خاطرات زندگی من
اینجا از copy paste خبری نیست، پس شما هم کپی نکنید، اگر هم خواستید متنی رو لینک کنید اطلاع بدید
ممنون از همراهیتون

پیام های کوتاه
  • ۱۵ بهمن ۹۴ , ۱۴:۲۸
    آه ...
  • ۲۷ آذر ۹۴ , ۱۷:۱۰
    ...
بایگانی
آخرین نظرات

تو کلاس نشسته بودیم که اومدن در زدن و گفتن میخوایم دریچه های کولر رو بپوشونیم

میز مربی رو خرخرکنان کشیدن پای دریچه و یه صندلی هم گذاشتن روش و آقاهه رفت رو صندلی ایستاد، در همون لحظه گوشیش زنگ خورد، همونطور که داشت با گوشیش حرف میزد چسب نواری پهن رو خرچ خرچ باز میکرد! مربی هرچقدر صبر کرد دید اینا کارشون تموم نمیشه، اونم تو همون سر و صدای باز شدن چسب و حرف زدن تلفنی اون آقاهه شروع کرد به گفتن ادامه ی جزوه به ما! حالا تو اون بلبشو که صدا به صدا نمیرسه بغل دستی منم شروع کرد به سرفه کردن!! اون خانمی هم که با اون آقاهه اومده بود برای پوشوندن دریچه ها داشت واسه خودش میزها و صندلی ها رو قیژقیژکنان رو زمین جا به جا میکرد، مربی هم بدون توقف و تند تند جزوه میگفت و ما مثل فرفره مینوشتیم!!

یه لحظه به اوضاع کلاسمون نگاه کردم و شدیدا خنده ام گرفت!! :))

اما حتی فرصت نبود بخندم! چون از جزوه عقب می افتادم!! O_o

دیدم بقیه ی بچه ها حتی به روی خودشونم نمیارن که باید بخندن :|

همه عین ماشین مینوشتن و خدا میدونه که چطوری صدای مربی بدون میز رو که ته کلاس ایستاده بود میشنیدیم :/

از همه ی اینا گذشته میخواستم برم به اونی که به آقاهه زنگ زده بود بگم اگه میدونستی مخاطبت تو چه موقعیتی داره باهات حرف میزنه زود خدافظی میکردی! :دی


+ نمیدونم چرا همش فکر میکردم امروز شهادت امام رضاست!


رحلت پیامبر اکرم (ص) و شهادت امام حسن مجتبی (ع) رو تسلیت میگم...


موافقین ۴ مخالفین ۰ ۹۵/۰۹/۰۸
اَسی ...

نظرات  (۱۰)

((-: دی: به چه مشقتی درس میخونین
پاسخ:
اصلا یه وضعی!!
مربیه باید سرفصلها رو بگه.. اگه واسه هر اتفاقی منتظر بمونه.. باید ی جلسه اضافه هم باید بیاد!
ک عمرا بیاد!! :)

دریچه کولر گفتین.. یاد کنکور کارشناسیم افتادم!
تو کنکور دقیقا زیر دریچه کولر بودم.. همین ک امتحان شروع شد، کانال هم شروع به چکه کردن کرد! اینکه آب از کجا رفته بود تو کانال کولرo_o رو خدا میدونه!! اما اطلاع ب مراقب و عوض کردن جام و ... حدود 10 مین از وقتم رو گرفت! :|

+
تسلیت..
پاسخ:
سرفصل؟؟
بله، دقیقا! از کجا فهمیدین؟! :))

مگه شما چند تا کنکور دادین؟؟ o_O
ما هم سر یه آزمونی (حالا بماند که چی :دی) یهو باد شدید بلند شد و علنا زوزه میکشید! و صداش از پنجره ها میومد! وسط امتحان کلی آدم هی رفت و آمد میکردن که مثلا مشکل رو حل کنن، آخرش دور پنجره ها رو با چسب پهن پوشش دادن و کلی حواسمون پرت شد و وقتمون هدر رفت :/
+
ممنون
۰۸ آذر ۹۵ ، ۲۰:۱۶ ام اسی خوشبخت
چه شرایط سختی برای نوشتن جزوه, خداقوت :)
پاسخ:
خیلی o_O
ممنون :دی
:دی
حالا خوبه تو جزوه نویسی صحبت های استاد با اون آقاهه قاطی نشده :)))
.
.
منم تسلیت  میگم
پاسخ:
نه دیگه صدای مرد و زن از هم قابل تشخیص بود :دی

متشکر
بله دیگه.. سرفصل!
از قیژ قیژ صندلی ردیف جلویی سمت راستیه!

همش یه دونه!
کارشناسیش جهت تاکید اومده بود! :)
پاسخ:
o_O
عجب!! :)))

جهت تاکید یا همون کلاس :دی
۰۹ آذر ۹۵ ، ۰۹:۵۰ ببر بنگال
:دی
پاسخ:
:)
عجب وضعی داشتید هاا ...
پاسخ:
عجیب وضعی بود :|
خوش اومدین
۰۹ آذر ۹۵ ، ۱۸:۴۲ بای پولار
حالا چه هول و عجله‌ای داشته این مربیتون!
پاسخ:
خیلی صبر کرد اما کار اونا طول کشید، مربی هم دیگه ادامه ی درس رو گفت!
۱۰ آذر ۹۵ ، ۱۲:۳۴ زوج مهندس
کلاس تمرین اعصاب بوده ؟!😕😷
پاسخ:
واقعا!!
خوش اومدین
منم طاقت ندارم واقعا :)
رو اعصابه 
پاسخ:
بدجور!!
:))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">