هدیه ای با تمام خلوص
وقتی یه دختر بچه ی 6 ساله متوجه میشه که قراره بری خونه شون، میشینه و با دستای کوچیکش برات نقاشی میکشه، نقاشی خودش و تو کنار هم، رو سرت یه گل میکشه و روی اون گل یه نگین میچسبونه
روی یه کاغذ دیگه بریده های کاغذ رنگی رو با نوار چسب میچسبونه و برات یه تابلو درست میکنه
بعد یه پاکت درست میکنه و اینا رو میذاره تو پاکت و روی پاکت اسمش و مینویسه و با چسب نواری چند تا نگین میچسبونه
وقتی تو رو میبینه کاردستیش و میگیره سمتت و با تمام احساسش میگه: این برای شماست...
اونوقته که احساس میکنی تمام دنیا مال توئه و چقدر خوشبختی...
اون لحظه اینقدر ذوق زده شدم که اشک تو چشمام جمع شد
بهش گفتم: این خیلی خیلی قشنگه خیلی ازش خوشم اومده
خوشحال شد و گفت: واقعا؟؟
گفتم: آره عزیزم :)
احساس بچه ها ناب ترین حس دنیاست
بچه ها بی غل و غش و پاکن
بعد از اون روز هر بار به هدیه ش نگاه میکنم چشمام پر اشک میشه
الآنم که داشتم پست و مینوشتم گریه م گرفته بود
این اون تابلوئه ست:
گفتم: این چیه دستشه؟ بیله؟؟
گفت: نه! بادکنکه
و من ضایع شدم :|
میخوام هدیه شو تا ابد نگه دارم و وقتی بزرگ شد بهش نشون بدم
خیلی برام با ارزشه چون اون بچه با تمام قلبش احساسش و به من بیان کرده و این قابل وصف نیست
کاش ما آدما مثل بچگیامون معصوم میموندیم
+بعدا نوشت: این تصویری که میبینید همون کاردستیه ست که با کاغذرنگی درست کرده و دختری که در تصویر میبینید فرد خاصی نیست، اون نقاشیه که من و خودش هستیم یکی دیگه ست که عکسش و نذاشتم!
و احتمالا اگه کسی چنین چیزی بم بده مور مورم می شه. دی: