طلوع من

کلبه کوچولوی من

نوشته ها و خاطرات زندگی من
اینجا از copy paste خبری نیست، پس شما هم کپی نکنید، اگر هم خواستید متنی رو لینک کنید اطلاع بدید
ممنون از همراهیتون

پیام های کوتاه
  • ۱۵ بهمن ۹۴ , ۱۴:۲۸
    آه ...
  • ۲۷ آذر ۹۴ , ۱۷:۱۰
    ...
بایگانی
آخرین نظرات

۱۲ مطلب در فروردين ۱۳۹۸ ثبت شده است

1_ واسه عید کلی دکوراسیون خونه رو تغییر دادم. یه عالمه وسیله رو جابجا کردم. جای خیلی چیزا رو عوض کردم. ولی اونقدرام به چشم دیگران نیومد. یعنی اصلا ندیدن و متوجه تغییرات نشدن! حالا فهمیدم تغییر دکوراسیون و خونه تکونی واسه دل خود آدمه. تویی که تو اون خونه زندگی میکنی و از تغییراتش و از نو شدنش لذت میبری. حالا از دیدن تک تک اون تغییرات لذت میبرم و حالم خوب میشه :)


2_ همیشه برام سوال بود چطور بچه ها با اون ناخنای کوچیکشون صورت خودشون یا دیگران رو چنگ میزنن؟ اصولا در ناخن پتانسیل چنگ زدن رو نمیدیدم. خودم با اینکه معمولا ناخنام بلنده ولی هیچوقت کسی رو چنگ نزدم. تصور میکردم ناخن باید بشکنه موقع چنگ زدن! تا اینکه دیروز وقتی داشتم حرف میزدم و به تبعش دستمو حرکت میدادم یهو انگشتم خورد به صورتم و پوستم خراشیده و زخمی شد :|


3_ از یه چیزی که خیلی بدم میاد تقلیده! اینکه از کسی تقلید کنم و بدتر از اون، کسی ازم تقلید کنه!

اومده عید دیدنی: این عکسو کجا گرفتی منم دلم میخواد از این عکسا بگیرم!

این عروسک رو از کجا خریدی منم میخوام!

این فرشتون چقدر قشنگه ما هم بریم بگیریم!

بابا خب خودت از خودت ایده و سلیقه نداری؟ فقط منتظری ببینی دیگران چیکار میکنن که بری کپی کنی؟ :/

به نظرم قانون کپی رایت باید مشمول سلیقه و ایده های ذهنی هم بشه -_-


4_ چقدر این برنده شدن تو مسابقه ها شیرینه ^_^

اصولا من زیاد برنده میشم (آیکن خودشیفتگی)

چندی پیش تو مسابقه شعر مربوط به کانال یکی از بلاگرا برنده شدم. یه بار هم تو یه کانالی عضو شدم و صرفا بخاطر همین عضویت، قرعه کشی کردن و منم برنده شدم. حالا هم تو یه مسابقه تلگرامی شرکت کردم و بعد از سه روز (یعنی امروز) پیام دادن که برنده شدی =)

آوازه برنده شدنم تو مسابقات وبلاگی هم که به گوش همگان رسیده :دی


5_ عادت چیز بدیه؛ یا بهتر بگم "عادی شدن"

یه وقتایی واسه رسیدن به یه هدفی یا به دست آوردن چیزی یا بودن با کسی اونقدر شوق و ذوق داری که خواب و خوراک نداری! اما بعد از رسیدن به اون آرزو دیگه همه چی برات عادی میشه و ذوق و شوقت تموم میشه. انگار شوق رسیدن بهش از داشتنش شیرین تره o_O

۹ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۹۸ ، ۱۴:۳۳
اَسی ...

دراز کشیده بودم که با زیاد شدن صدای بارون از خواب پریدم!

از پریشب یه ریز داره بارون میاد ولی الآن یهو شدید شد! میگم شدید یعنی شدید ها! انگار دوش حمام رو تا آخرین درجش با شدت باز کرده باشی! انگار از آسمون داره سیل میاد!! نمونش رو حتی تو بارونای مصنوعی فیلما هم ندیده بودم!

همین الآن برق قطع شد

خدایا به خیر بگذرون...

۱۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۹۸ ، ۱۹:۳۷
اَسی ...