طلوع من

کلبه کوچولوی من

نوشته ها و خاطرات زندگی من
اینجا از copy paste خبری نیست، پس شما هم کپی نکنید، اگر هم خواستید متنی رو لینک کنید اطلاع بدید
ممنون از همراهیتون

پیام های کوتاه
  • ۱۵ بهمن ۹۴ , ۱۴:۲۸
    آه ...
  • ۲۷ آذر ۹۴ , ۱۷:۱۰
    ...
بایگانی
آخرین نظرات

شب شعر اختصاصی :)

چهارشنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۵، ۰۹:۰۸ ب.ظ

هم اکنون توجه شما رو به شعری که پسردایی کوچیکه در وصف اینجانب سروده جلب میکنم:


یک دم برون آ از موبایل

ملحق به این فامیل شو


این شعر رو شب یلدا برام سرود :دی


خب دوستان! از میان هزاران شعری که درباره ی من موجوده، اگر کسی هست که شعری در وصف ما داشته باشه مستفیض میشیم ^_^ (آیکن خود تحویل گیری)


ب ن: اولین چراغ رو پرتقال جان دیوانه روشن کرد ^_^

موافقین ۴ مخالفین ۰ ۹۵/۱۲/۱۱
اَسی ...

نظرات  (۱۷)

الان من تصورم اینه که چون کوچیکه پس 6ماهشه. ^_^

پاسخ:
:)))
ببینید تو 6 ماهگی چقدر نبوغ داره که علاوه بر حرف زدن، شعر هم میگه! :دی
خدا حفظش کنه :))

تازه شعرِ تعلیمی هم میگه. قدر بدونید... خب؟
پاسخ:
آمین :)
خب ;)
امشب که ولی فردا ایشالا بتونم شعری در وصف تو گویم ای دوست :)
الان بیت اولشو گفتم ای دوست :)
بیت دومش هم گفتم :دی 


+
پرتقال تو باید میرفتی ادبیات میخوندی ای دوست ؛)

پاسخ:
به به خیلی هم عالی ای دوست :)
منتظریم ای دوست ^_^
+
ای دوست :دی
ببینیم چراغ دوم رو کی روشن میکنه
پاسخ:
ببینیم :)
خودتون چی؟ :/
چشمه شعرم خشکیده D:
پاسخ:
چشمه ی شعرتون خروشان :دی
حالا به پیام شعرشون هم توجه کردین؟؟ :)


سرسبزترین بهار تقدیم تو باد
آواز خوش هزار تقدیم تو باد
گویند لحظه ایست روئیدن عشق
آن لحظه هزار بار تقدیم تو باد...

طبیعتا شعرش از خودم نیست!! ولی میتونه در وصف شما باشه! :-)
+ تو پست نگفتین ک خودمون شعر بگیم!:)
پاسخ:
پیام؟؟ o_O
مگه پیامی هم داشت؟! :دی

شعرهای زیادی در وصف من سروده شده اما نمیدونستم این شعر هم برای منه! مرسی که گفتین ^_^
خیلی هم با حال و هوای الآن همخونی داشت :)
+ شما که قریحه ی شاعری دارین! چرا به کار نمیبرین؟

 من‌در دنباله همون شعر پسر دایی یک بیت میگویم 
  در مصاف با مشکلات 
 برخیز مثالِ پیل شو 
  امیدوارم که به پسندید  :)
پاسخ:
بسیار بسیار عالی بود ^_^
خیلی ممنونم :)
سلام شعر دوم مورد قبول است شعر اولم  دو بیتش جا مونده بود :)
ممنون میشم کامنت اولم رو تایید نکنی  بیزحمت :)
پاسخ:
سلام :)
کامنت دومت که خصوصیه واران جان!
خواستند از تو بگویند شبی شاعرها
عاقبت با قلم شرم نوشتند : نشد !

#فاضل_نظری
پاسخ:
ای بابا چقدر درباره ی من گفتن مشکله! شاعرها از وصفم عاجز شدن :دی

متشکرم :)
در بیان بود خوش بیانی در طلوع من ای دوست 
اسم او بود اسی یگانه دختری در طلوع من ای دوست 


خوش سخن و باهوش و نکته بین‌ 
نکته ها میگرفت از آن و این 


سوتی از آن و این میگرفت و میخندید 
سوتی از لانتوری بنده خدا شده بود عادت او 


لانتوری بنده خدا پیر شد از دست نکته های او  :دی 
لانتوری بنده خدا پیر شد از دست شیطونی های او 

روزی  اسی نکته بین شیطون بلای ناقلا 
روزی شد  مغلوب یک عدد خار کاکتوس 

خار کاکتوس نیش زد دست او را ای دوست 
خار کاکتوس نیش زد که به او گوید ای دوست 

مغرور مشو  به این هوش ای باهوش بیان 
گاهی نکته نگیر با این هوش ای باهوش بیان 

آزرده و غمگین مشو ای دوست از این شعر دوست 
با جنبه باش و محکم ای دوست از این شعر دوست 

دوست  آن است که بگیرد دست تو ای دوست 
در ناتوانی و پریشان حالی تو  ای دوست 

دوست آن است که بگیرد احوالی ز دوست 
در زمانی که خار رفته باشد بر دست دوست 

چه دردها نکشید اسی از آن خار کاکتوس 
چه طنزها نشنید اسی از آن خار کاکتوس 

اسی دوست مهربان و یگانه دختر طلوع من در  بیان 
اسی الهی کند تو را حفظ ای دختر طلوع من در بیان 

اسی خوش سلیقه و آشپز چه کیک ها که نپخت 
اسی خوش سلیقه و هنرمند چه چایی ها که نریخت :دی 

اسی دیگر هیچ ندانم در وصف تو خودشیفته گویم :دی
اسی دیگر هیچ ندانم  در وصف تو خود شیفته گویم:دی 


اسی تو در طلوع من طلوع نکردی 
اسی تو در ساحل افکار طلوع کردی 

اسی تو قدر دان ما را 
ما هم قدر دانیم تو را 

اسی روشن شو در این خاموشی بیان 
اسی روشن شو و آهسته نیا و  نرو :دی 

اسی نکته سنج کمتر نکته گیر 
اسی نکته سنج بیشتر دوست گیر 

دوست است که گیرد دست دوست 
دوست است که گیرد جان دوست :دی

جان ما را نگیری ای دوست که هیچ از تو نخواهیم 
جان ما را نگیری ای دوست از تو فقط دوستی خواهیم 


ای دوست دیگر بس است  برای تو شعر فی البداهه گفتن 
ای دوست دیگر بس است برای تو شعر فی البداهه سرودن

ای دوست برو  خوش باش و شعر را بذار سر در بیان :دی 
ای دوست برو خوش باش واران این شعر را گفت در بیان


حال واران دیگر کشش ندارد بیش از این 
حال آشفته ی واران دیگر توان ندارد بیش از این 

این شعر را پیشکش میکنم به تو ای دوست 
این شعر را تقدیم میکنم به تو ای دوست ...

شاعر نبودم و نیستم وصف و حالی بود در وصف تو گفتن 
شاعر نبودم و نیستم وصف و حالی بود در وصف تو گفتن 


این شعر مرا مثل پرتقال پرتقالی کن:)
این شعر مرا مثل پرتقال خوش رنگ و هوایی کن :)

 بر این شعر ما نخند ای دوست
که گر بر این شعر خندی ای دوست

شعر دگر گویم در وصف تو ای دوست
که شعر دیگر گوییم و  خندیم بر تو ای دوست

آن نیش خنده را ببند که خنده بر هر دردی دواست
آن نیش خنده را ببند که خنده برانگشت خار خورده بی دواست:دی
                  
                            ****

شَل و شَکَتِمآن کِردی وَ خود خدا وهُ شِعرَ 
مَغزم سوت کی شآ دَ وصف تو وتن 

دی بَس مِ بِچِم وَ مآل و زی نِم ِبرَسِم 
دی بس م بچم تو و رفیقلِتَه بِمینِنَه خوشآل 


روژ و روژگارت خُوش و خُرم 
دَ هوای وَهآری تو بمینته خوشآل و خُوش خرم:)))

شاعر :واران 


(ترجمه متن کردی بماند برای بعد )

پاسخ:
اول از همه یه خسته نباشید جانانه میگم بخاطر این همه انرژی که برام گذاشتی :**
وااای ببین واران چه کرده!! گل کاشتی روله :)
به این میگن یه دوست خوب و یه خواننده ی دقیق که از همه مطالبت مطلعه! :)
ممنون گیانم ^_^

لانتوری از اولش پیر بود :دی
خودش سوتی میده! تقصیر من چیه؟؟ :)))

من متوجه پیام اون خار نشده بودم! o_O

مرسی که قدر ما رو میدونی، ما هم قدر شما رو میدونیم :**

خاموشی از ما نیست، برق اتصالی داره :-P

یعنی میگی نکته گیریم باعث رنجش دوستان میشه؟

آقو مگه من چیکار کردم؟ من جون کیو گرفتم آخه؟؟ :)))
من که اینقدر مظلوم و آرومم که ;)

یه جا گفتی از شعرت غمگین نشم دوباره بعدش گفتی به شعرت نخندم! بالآخره چیکار کنم؟ :)))

متوجه شدم! ترجمه میکنم ببین درسته؟ ;)
شل و پلمون کردی به خدا با این شعر
مغزم سوت کشید در وصف تو گفتن
دیگه بسه من برم به مال و زندگیم برسم
دیگه بسه من برم، تو و رفیقات بمونین خوشحال
روز و روزگارت خوش و خرم
در هوای بهاری تو بمون خوشحال و خوش و خرم

تشکر میکنم از شاعر معاصر واران ^_^
۱۲ اسفند ۹۵ ، ۲۱:۴۵ پیمان کرامتی
سال هم در آستانه نو شدن شد
آسی اما ذوق نوشتنش روشن نشد
بس انتقاد کردیم گویی از نوع داد و هوار
گوش آسی اما نبود انگار بدهکار
پاسخ:
:)))
بسی متشکرم از شعری که گفتین ^_^

آقا پیمان شما دیگه چرا؟؟ اسم من آسی نیست! اسی اولش فتحه داره :/

عه! من که این همه ذوق نوشتن دارم! :)
شما انتقادی نکردین که! o_O

بازم ممنونم :)
شل و پل یعنی کشت و کشتار 
شل و شکت  خسته و کوفته ؛)

دیگه بسه من برم به خونه و زندگیم برسم ؛)
مال یعنی خونه ؛)

بقیه اش درست گفتی میدانم که یکی برات گفته حالا کی گفته ؟^_^
یا کردی رو دست و پا شکسته یاد گرفتی :))

سلام :)
خواهش میکنم :)

اگر لانتوری پیره من دیگه وقت مردنمه :دی 
لانتوری که از من کوچکتره چه جور پیره ؟:))
تو پیرش کردی :)))

این شعره دیگه زیاد تو بهرش نرو ولی گاهی نکته هات فکر کنم باعث دلخوری میشه :))
جون بیان رو گرفتی :)))
از قدیم گفتن از آن نترس که های و هوی دارد از آن بترس که سر به تویی دارد :دی 
از تو ای مظلوم و آروم بایدم ترسید طبق این ضرب المثل البته :))))))
آره خب گفتم غمگین نشو ولی چون گفتی خندیدی گفتم بگم زیاد نخندی بهش :دی 
ولی ایشالا همیشه شاد و خندان باشی این شعر طنز منو به دل نگیری :))
به دست و پا هم نگیری یهو دیدی تیغ خار کاکتوس دوباره زدت :)))

بنظر من هر چیزی حکمتی داره حتی اون خاری که دستتو اذیت کرد :)
حالا حکمتش چی بود خدا داند :)

ایشالا همیشه چرخ این وبلاگ بچرخه و برق هاش هم روشن :)
موفق باشید :)


(راستی به دلم موند کامنتام کلا  کوتاه باشه که با این شعر نشد که نشد :دی) 



پاسخ:
شل و پل که کشت و کشتار نیست! قلع و قمع کشت و کشتاره
شل و پل یعنی درب و داغون :دی

نه هیشکی کمکم نکرد، اصلا ما کرد زبان نداریم که بخواد برام ترجمه کنه :)
ما باهوشیم دیگه! خودمون تشخیص میدیم ;)

سلام :)
نه بابا لانتوری خیلی پیره! اینجوری نگاش نکن! :دی
تقصیر من چیه؟ من که اینقدر مهربونم ^_^

این ضرب المثل درمورد من کاربرد نداره :دی

خیلی خیلی سپاسگزارم از لطفت :**

جواب من از کامنتت طولانی تر شد ;)
بح بح ب پرتقال جان:-)
پاسخ:
و به به ب همه :)
یه وبلاگ ِ خوب و
یه پست ِ قشنگ و
یه بانوی پر مهر
که هستش زرنگ و

ندیدم بدین جا Oـــo

یه متن دل انگیز
که رویایی باشه
که هر خط بتونه
توو قلب هایی جا شه

ندیدم بدین جا Oـــ@

وب خوب کجایی
کجایی وب ِ خوب
بگو آدرست را
دقیقا کجایی
^ـــ^

..................
خب سلام
با یه شعر فل بداهه کامنتم را شروع میکنم
مردم وبلاگ میزنن چقدر توش خاطره میگن و از هنرهاشون میذارن
شما یه وب زدی که یه کیک سوخته گذاشتی داخلش
توقع داری حافظ و سعدی هم بیان برات شعر بنویسن ؟؟؟
Oـــo
....



پاسخ:
چقدر شما نامردین واقعا O_O
این همه انرژی گذاشتین اونوقت چنین شعری گفتین؟؟ :|
خیلی ممنون!!! :/

علیک سلام :(
وبلاگ تو را دیدم و حیران شدم انگار
هر پست تو را خواندمش اسی دوسه چهار بار


وقتی که به روز است وب ِ تو این دل من هم
مشعوفم از اینکه تو به روز میکنی هر بار


پاسخ:
Waaaaaaw!!!! بسیار هم زیبا!! خیلی هم متشکر ^_^

الآن میخواین بگین سعدی هستین یا حافظ؟ :دی
هیچکدام شان
من فقط خودمم
پاسخ:
ای هیچکدام @_@
ای فقط خودت! :))
ای لانتوری!! :دی
ای لانه توری P-:
@آقای لانتوری 

واقعا شعر آقای لانتوری چه اولیش چه دومیش خیلی خیلی قشنگ‌ بود🤗🤗🤗

آقای لانتوری دستت درد نکنه واقعا !!
آفرین ...آفرین...
واقعا شاد شدم‌...
من به نوبه خودم تشکر میکنم بابت این حس خوبی که تو شعرتون بود.
مرررسییی 

+
اسی انصافا شعر اول و دومش عالی بود 
کم این آقا امید  رو سر به سر بذار :)


پاسخ:
آقای لانتوری شاعر قابلی هستن! من ایشون رو با وبلاگ شعرشون شناختم!
حالا شعر دوم یه چیزی! ولی چه حس خوبی تو شعر اولشون بود؟؟ o_O
+ من براشون احترام قائلم، البته به خودش نمیگما! بین خودمون بمونه ;)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">