اسمش و بذار عَم قِزی :دی
اول از همه اینجا رو بخونید :)
وقتی باهم بودیم به نگار گفتم: راز موفقیتت چیه که این همه مخاطب داری؟
گفت: مگه زیادن؟
گفتم: واسه هر پستت چهل پنجاه تا کامنت میگیری!!!!
گفت: عه؟ تا حالا دقت نکرده بودم :)
یعنی تا این حد براش عادیه اینجور مسائل! که حتی متوجه هم نشده! لازمه بگم از بین صد وبلاگ برتر سال 94، وبلاگ نگار رتبه ی بیستم رو به دست آورده و در صفحه ی اول لیست برترین وبلاگها خودنمایی میکنه!!
پنجشنبه4 شهریور رکورد تعداد بازدیدکننده های وبم شکسته شد!!! با خودم گفتم یعنی یه قرار وبلاگی اینقدر طرفدار داره؟؟!! رفتم وب نگار دیدم لینک پست من و گذاشته! نگو مخاطبای اون بودن که آمار وبم رو بالا برده بودن :| بعد اونوقت یه چنین آمارایی اصلا برای خود نگار مطرح نیست! o_O
گفتم که من و نگار خیلی تفاهم داشتیم؟؟ هر دومون هم فردای قرارمون یعنی شب پنجشنبه عروسی دعوت بودیم :دی
عروسی ما خییییییلی خوش گذشت! واقعا عاااالی بود! این سومین عروسی عمرم بود که خیلی خوب بود، که البته از دوتای قبلی خیلی خیلی بهتر بود!!
همه چیز به بهترین نحو ممکن پیش رفت! جوری که اصلا فکرشم نمیکردم به این کیفیت باشه! البته همه ی اینها مربوط میشد به رضایتی که من از خودم داشتم!
یه نکته ی جالبی که این عروسی داشت، کیکش بود!
در حال خوردن کیک بودم که یه چیزی "تَرَق" زیر دندونم صدا داد! فکر کردم سنگه، خواستم بندازمش بیرون ولی دیدم یه کم نرم شد! احساس کردم شیرینه، گفتم حتما قنده یا یه توده شِکره که خوب حل نشده
به خوردن کیک ادامه دادم که یهو متوجه این مرواریدا شدم که باهاشون روی کیک و تزیین کرده بودن!!
تعجب کردم که چرا رو کیک مروارید گذاشتن! آخه مروارید که خوردنی نیست! یهو شک کردم که نکنه اون سنگ شیرین که زیر دندونم صدا داد همین مرواریدا بودن؟؟؟!!!
یه دونه مروارید گذاشتم تو دهنم و با کمال تعجب دیدم که بعله!!! این مرواریدا خوراکی هستن!!! جل الخالق!! به حق چیزای ندیده o_O
جالبه خالم و دخترخالم مرواریدای کیکشون و جدا کرده بودن!! وقتی بهشون گفتم اینا خوراکی هستن باورشون نمیشد!! تا این که خودشون امتحان کردن!
شما دیدین تا حالا؟؟
+ عنوان رو هم نمیدونستم چه اسمی براش انتخاب کنم :))))
اوهوم.... به سبک خارجیا؟ اوکی ... حله :)) نوش جونت
عروسی شونم مبارک
سرو روان هم که واقعا اسم با مسمایی داره امیدوارم خوب و خوش باشه