خدایا شکرت
پریشب از ذوقِ شبی که گذروندم، تا صبح خوابم نمیبرد.
دیشب از شدت ناراحتی، با گریه خوابیدم و تصمیم گرفتم برنامه روز بعد رو بهم بزنم و توی خواب دیدم با فریاد و دعوا دارم برنامه رو بهم میزنم.
امشب خوشحالترینم. نه تنها برنامه رو بهم نزدم، بلکه از اون چیزی که توقعش رو داشتم هم بهتر پیش رفت.
و زندگی همینقدر بالا و پایین داره
گاهی به همین سرعت تغییر میکنه
گاهی باید بیشتر صبر کرد
گاهی فکر میکنیم هیچ امیدی به بهبود شرایط نیست اما آینده غافلگیرمون می کنه!
سختیها میگذرن و شادیها ناپایدارن
در سختی امیدوار باشیم و در شادی شکرگزار :)
دلم برات تنگ شده بودا! گفتم چرا اسی نمی نویسه! :))