طلوع من

کلبه کوچولوی من

نوشته ها و خاطرات زندگی من
اینجا از copy paste خبری نیست، پس شما هم کپی نکنید، اگر هم خواستید متنی رو لینک کنید اطلاع بدید
ممنون از همراهیتون

پیام های کوتاه
  • ۱۵ بهمن ۹۴ , ۱۴:۲۸
    آه ...
  • ۲۷ آذر ۹۴ , ۱۷:۱۰
    ...
بایگانی
آخرین نظرات

غیر مجاز!!

پنجشنبه, ۱۸ آذر ۱۳۹۵، ۱۲:۳۰ ق.ظ

امروز حس خواننده های زیرزمینی رو داشتم! یا شایدم اغتشاش گران انتخاباتی!! کاملا درک کردم انسانها موقع ارتکاب جرم و یا پیگردهای قانونی چه حسی دارن O_O

خب بذارید از اول شروع کنم:

امروز طبق معمول سر کلاس بودیم و داشتیم تمرین میکردیم، مربیمون مدام با تلفن حرف میزد و معلوم بود خیلی استرس داره! تو فاصله های بین تلفناش که به ما درس میداد، افتاده بود رو دور تند!! مباحث رو مثل فرفره میگفت و دوباره میرفت سراغ گوشیش

به همین منوال گذشت و به زمان اتمام کلاس نزدیک شدیم

که باز گوشی مربی زنگ خورد:

الو؟

جدی میگی؟؟؟

الآن کجان؟؟؟!!!!

رسیدن اینجا؟؟؟؟؟؟!!!!!

وای خاک بر سرم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

خدافظ.....


و از کلاس پرید بیرون!

ما که در بهتی بی پایان بسر میبردیم، با چشمانی گرد شده و پوکرفیس وار به هم نگاه میکردیم و نمیدونستیم چه اتفاقی افتاده!

بعد از چند لحظه مربی سراسیمه اومد تو کلاس و گفت: سریع سیستمها رو خاموش کنید که بازرس اومده!

ما با همون حالت حیرانیمون، کامپیوترامون رو خاموش کردیم

بعد مربی گفت: اگه سوالی ندارید کلاس تمومه و میتونید برید، وگرنه برید تو کلاس روبرویی و بگید ما بچه های همین کلاسیم!

همه رفتیم کلاس رو به رو! دیدیم بچه ها روپوش سفید دارن (مثل دکترا) و نشستن گل دوزی میکنن

مربیشون گفت روپوش داریم بهتون میدیم بپوشین

ما دیدیم هیچ تناسبی با بچه های این کلاس نداریم، حتی اگه روپوش میپوشیدیم باز هم باید دست خالی مینشستیم و بقیه رو نگاه میکردیم، چون نه گلدوزی داشتیم و نه بلد بودیم! این شد که تصمیم گرفتیم سوالامون رو بذاریم واسه جلسه ی بعد و بریم خونه

چند تا از بچه ها گفتن: اجازه نمیدن بریم، باید تو همین کلاس باشیم!

ما رفتیم به مربی خودمون گفتیم میشه بریم؟

گفت: اگه بچه های اون کلاس به حدنصاب رسیدن آره میتونید برید

گفتیم: اگه ما بمونیم که تعداد اون کلاس از حد نصاب بیشتر میشه که!

و اینجوری شد که بیخیال شدیم و رفتیم خونه!


حالا قضیه چی بود؟!

بر طبق اسناد به دست آمده، ما متوجه شدیم که کلاسمون به صورت غیرمجاز برگزار شده و قرار بوده تو یه مرکز دیگه تشکیل بشه!

و تا امروز هم نمیدونستیم!


دوستان!

به غیرمجازها با دید بد نگاه نکنید! غیرمجاز هم انسانه، منتها یک بیماره، یک بیمار که شاید خودش هیچ نقشی تو بیماریش نداشته باشه! شاید ناخودآگاه غیرمجاز شده باشه و خودش هم خبر نداشته باشه

با غیرمجازها مهربان باشیم و دیگران را به یک غیرمجاز تبدیل نکنیم...

:|


امضا: یک غیرمجاز بیخبر تازه باخبرشده o_O

موافقین ۴ مخالفین ۰ ۹۵/۰۹/۱۸
اَسی ...

نظرات  (۱۲)

۱۸ آذر ۹۵ ، ۰۰:۵۹ آقاگل ‌‌‌‌
امضاش خیلی خوب بود!:دی
سلام بر تو ای غیره مجاز!
پاسخ:
:))
سلام ای پیرآقاگل :دی
۱۸ آذر ۹۵ ، ۰۱:۰۴ 🍁 غزاله زند
هیجان‌انگیز و کمی هولناک بوده! :X 
پاسخ:
آره :))
خوش اومدی
:))))
اول بزار خوب بخندم بعد بیام :دی 
فعلا غیر مجاز عزیز :دی :))))
پاسخ:
خوووب بخندها! ;)
تا بعد :دی
:))))))

ای غیر مجاز
خخخ
ای غیر مجاز

واه واه واه
ای غیر مجاز
پاسخ:
:دی
ای لانتوری!
ای لانه توری o_O
:))))
۱۸ آذر ۹۵ ، ۱۱:۱۱ بای پولار
من فقط اون دورانی که قاچاقی می رفتم توی خوابگاه همچین حس و حالایی رو داشتم!
پاسخ:
حالا چرا قاچاقی؟!!
۱۸ آذر ۹۵ ، ۱۱:۴۶ فیلو سوفیا
عجبا!! سیستم تعقیب و گریز خوبه براتون راه ننداختن:))
پاسخ:
آره واقعا! o_O
شانس آوردیم فرار کردیم :دی
۱۸ آذر ۹۵ ، ۱۳:۰۵ بای پولار
چون بومی بودم و خوابگاه نمی دادن بهم. اما به خاطر دوری خونه از دانشگاه بعضی شبا توی خوابگاه پیش دوستام می موندم که کم کم عادت کردم اکثر اوقات اونجا بودم!
پاسخ:
که اینطور!
پس شمام سابقه دارین :دی
من مطمنم تو سوژه رادیو نشی قطعا سوژه روزنامه میشی :)))))

امضاء : مدیر روزنامه بلاگی ها :دی 

پاسخ:
جدی میگی؟؟ اصلا یاد سوژه نبودم! :دی
۱۸ آذر ۹۵ ، ۱۴:۲۹ ببر بنگال
O_o
: دی
پاسخ:
:))
خب حالا انسانها موقع ارتکاب جرم یا پیگردهای قانونی چه حالی دارن ؟ :)

اونوقت مدرکتون چی میشه پ ؟؟ مهرشو کجا میزنه ؟!
پاسخ:
سوال سختیه!! از من نخواین دوباره اون حس رو تجسم کنم! نه نمیتونم!!!! (فریااااد)
:دی
مهرشو؟؟ همینجا احتمالا! نمیدونم راستش o_O
اون مرکزی که قرار بوده کلاس تشکیل بده زیر مجموعه ی مرکز ماست، فکر نکنم مشکلی باشه
وای چقدر خندیدم :))))))
چطوری خلافکار ؟ چطوری زیر زمینی؟ چطوری غیر محاز؟ :))))
پاسخ:
:))
من بی گناهم :(
من در مقابل عمل انجام شده قرار گرفتم :'(
سوژه :)
پاسخ:
یوهووووو :)))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">