ما تو را خواهیم و تو در آرزوی دیگری، وان دگر ما را بخواهد ما ولی افسوس نه!
این روزا هرجا میرم واسه کار، یا میگن نیرو نمیخوایم یا میگن گرفتیم یا میگن فعلا نمیخوایم یا میگن کلا نمیگیریم :|
من هم دیگه ناامید شدم و پذیرفتم که کار نیست...
تنها جایی که خیلی ازم استقبال کردن و همون اول کاری میخوان منو عضو شورا کنن و حتی قبل از اینکه ثبت نام کنم سرگروه شدم و یه روزه قراره عضویت فعال بهم بدن، بسیجه!
تو انجمن شعر و ادبمون هم خیلی تحویلم میگیرن و حرفم براشون حجته! طوری که این حجم از توجهشون کاملا به چشم بقیه میاد و اینو بهم گفتن!
رسم دنیا همینه
اونی که دلت میخواد و دنبالشی، نمیخوادت؛ ولی واسه اونی که برات مهم نیست، عزیزی...
پ.ن: در تمام عمرم هیچوقت نشد که عضو بسیج بشم. زمان دانش آموزی چند بار فرم پر کردم ولی کارت برام نیومد. تو دوران دانشجویی هم ثبت نام کردم، یه کارت دادن که هیچ ارزشی نداشت! انگار کلا قسمت نبود من بسیجی بشم :دی
الآن از طریق پایگاه اقدام کردم و بلافاصله میخوان کارت فعال بدن! بدون اینکه کارت بسیج عادی رو داشته باشم o_O
هنوز ثبت نام خودم کامل نشده مسئولیت یه حلقه رو به من دادن!
ما که این همه مدرک و گواهینامه گرفتیم، کارت بسیج فعال هم به کلکسیونمون اضافه کنیم ببینیم فرجی میشه؟! نه بابا نمیشه :))
+ عنوان: از خودم. همین الآن سرودم! خواستم دنبال یه شعر بگردم که دیدم خودم بگم راحت تره ;)
++ تاریخ رو دریابید که چه رنده :-d
ب.ن: تو فرم بسیج یه گزینه داشت که آدرس وبلاگ شخصی رو باید مینوشتیم! منم گفتم چشم همین الآن! :/
عمرا اگه آدرسمو به کسی بگم -_-
(پستم چقدر ملحقات داشت :| )