طلوع من

کلبه کوچولوی من

نوشته ها و خاطرات زندگی من
اینجا از copy paste خبری نیست، پس شما هم کپی نکنید، اگر هم خواستید متنی رو لینک کنید اطلاع بدید
ممنون از همراهیتون

پیام های کوتاه
  • ۱۵ بهمن ۹۴ , ۱۴:۲۸
    آه ...
  • ۲۷ آذر ۹۴ , ۱۷:۱۰
    ...
بایگانی
آخرین نظرات

خانه خدا یا خونه باباش؟!

جمعه, ۵ مهر ۱۳۹۸، ۰۲:۲۹ ق.ظ

سه شب پیش رفته بودم نماز جماعت. وسط نماز مغرب متوجه شدم صف جلویی خیلی بافاصله ایستادن و به اندازه دو نفر جای خالی هست. نماز که تموم شد رفتم صف جلو تا اون فاصله رو پر کنم. خانم کناری از جاش بلند شده بود. تا دید من اومدم کنارش بشینم گفت اینجا جای منه تو برو عقب جا هست بشین. گفتم اینجا فاصله خیلی زیاده! گفت میخوای بشینی بشین ولی به بغلیات بگو برن اونورتر تا جا بشی!

فکر کردم شاید نمیخواد جاش تنگ بشه و سعی کردم جوری بشینم که بهش نچسبم. وقتی بلند شدیم برای نماز دوم دقیقا یه وجب از سمت چپ و یه وجب از سمت راست با بغل دستیام فاصله داشتم. دیگه خودتون ببینید چقدر کنار اون خانم خالی بوده و با این حال نمیخواست من بشینم!

شب بعدش دوباره رفتم همون حسینیه. نماز داشت شروع میشد که دیدم یه خانم به زور میخواد خودشو بین من و بغل دستیم جا کنه! خانم کناریم گفت ما چفت هم نشستیم اینجا شما جا نمیشید! ولی اون خانم گفت یه ذره جمع تر بشینید. خانم کناریم که دید این خانمه کوتاه نمیاد گفت پس شما بشینید من میرم صف پشت سری. خانم اشغالگر جانمازشو که پهن کرد به چشمم آشنا اومد! نگاش کردم و دیدم همونیه که دیشب دلش نمیخواست من جاشو تنگ کنم! (هرچند جاش تنگ نشد که هیچ، یه خانم دیگه هم اومد کنارمون نشست و باز هم هیچ کدوممون به هم نچسبیده بودیم)

خودش حتی حاضر نشده بود به کسی جا بده تا صف نصفه و نیمه پر بشه ولی حالا توقع داشت ما که اصلا جا نداشتیم به زور بهش جا بدیم و حتی یه نفر رو از جاش بیرون کرد و خودش جاشو گرفت!

فکر کردید ماجرا به همین جا ختم شد؟ خیر!

نماز اول رو که خوندیم رفت به خانمی که دو متر اونطرف تر از ما نشسته بود گفت شما جمع تر بشینید تا من بیام سر جای خودم! یعنی برای خودش یه محدوده ای رو مشخص کرده بود و اونجا رو متعلق به خودش میدونست! خانمه گفت من که اینجا جا ندارم تو بیای، پس من میام جایی که نشستی و تو بیا سر جای خودت!

یعنی دو نفر رو از جاشون بلند کرد تا بره جایی که میخواد بشینه!

شب بعدش هم دیدم که یه خانمی خواست کنارش بشینه ولی بهش راه نداد و ردش کرد!

خدایا به همه مون آگاهی بده تا درک کنیم چطور رفتار کنیم...

 

دلم نمیخواست این پست رو بنویسم. هم بخاطر اینکه ریا نشه ;)

هم برای اینکه دید کسی رو به مسجدیا بد نکنم. متاسفانه اگه یه نفر یه اشتباهی بکنه بقیه از چشم تمام هم صنفاش میبینن! شما اینطور نباشید.

موافقین ۸ مخالفین ۰ ۹۸/۰۷/۰۵
اَسی ...

نظرات  (۳)

از قضا منم امشب پستی در راستای قصه های مسجد نوشتم . واقعا خیلی رو مخن این آدما. من هربار با خودم میگم اینا از دین چی فهمیدن واقعا؟!

پاسخ:
اتفاقا همون پست تو من رو بر آن داشت تا این پست رو بنویسم. چون از همون سه شب پیش مردد بودم که بنویسم یا نه
۰۵ مهر ۹۸ ، ۱۷:۰۴ عاشق بارون ...

یکی آدمایی که به بقیه جا نمی‌دن در صورتی که جا هست! یکی هم آدمایی که درخواست جا می‌کنن وقتی جا نیست!!! این دو مورد خیلی رو اعصابن.

حالا نه مسجد و صف نماز! همه جا! من همیشه به جمع‌ترین حالت ممکن می‌شینم که اگه کسی جاش می‌شه بیاد! ولی یه وقتا وقتی اصلاً جا نیست میان می‌گن یکم جمع بشینید!!

اینو تو مترو و خیلی جاهای عمومی هم آدم زیاد می‌بینه اینطور نیست که کسی بخواد به صنف خاصی ربطش بده به قول تو! :)

پاسخ:
که ایشون هر دو مورد رو داشت :/
همینطوره...
من از آنجا که لاغرم، جای زیادی نمیگیرم. اونوقت اون خانم اینطوری رفتار کرد

من خودم خیلی مذهبی و مسجدی هستم.

اما باید بگم اینا آفت دین و مسجد هستند.

باید به شدت باهاشون برخورد شه حتی اگه صاحب خونه هم ناراحت شه. این افراد، عده زیادی رو از مسجد زده می کنن.

پاسخ:
همه جا بد و خوب هست. مخاطب خودش باید عاقل باشه و تحت تاثیر اینطور افراد قرار نگیره

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">