لطفا سوهان روح نشوید
وقتی از شدت فکر و خیال خوابت نبره و اونقدر عصبانی باشی که دلت بخواد به زمین و زمان فحش بدی، به جایی میرسی که تصمیم میگیری بیخیال همه ی خط قرمزات بشی و بیای تو وبلاگت داد بزنی تا شاید صدات به گوش باعث و بانیش برسه و غیرتش به جوش بیاد (هرچند از این بی رگها اثری از غیرت دیده نمیشه)
چرا یه جوان فوق لیسانسه باید سرخورده باشه؟ چرا باید عارش بیاد از بیان مدرکش به دیگران؟ چرا باید همیشه از همه پنهان کنه تحصیلاتشو؟ چرا باید اونقدر این مدرک و درس خوندن براش بی ارزش بشه که بخاطر فرار از نگاههای تمسخرآمیز اطرافیان و طعنه و کنایه شون، تنهایی رو برگزینه؟ چرا به هیچ عنوان به جوانها بها داده نمیشه؟
آخه اون بازنشسته ها تا کی باید کار کنن؟ کسی که بازنشست میشه یعنی ازکارافتادست، کی میتونه ذره ای با انرژی و توان یه جوان رقابت کنه؟ اگه اینطوره پس اصلا بازنشستگی واسه چیه؟ چه معنایی داره؟
اگه جوان بی تجربست فقط یه ماه لازمه تا بتونه خودشو ثابت کنه، اونوقت خواهید دید تا چند برابر اون بازنشسته ها بازدهی داره
ای مسئولین بی فکر! لطفا بفهمید که دارید ما جوانها رو نابود میکنید
ما ازتون نمیگذریم، حق یه نسل به گردن شماست
اگه جوانها کار نداشته باشن به سمت خلاف میرن، وقتی جیبشون خالی باشه بزهکار میشن، نداشتن مشغولیت اونا رو میکشونه به سمت اعتیاد و هزار جور سرگرمی منفی و پوچ دیگه
یعنی خاااک بر سر کشوری که جوانهای نازنینش رو اینطور به قهقرا میبره که بسیار ملتها آرزوی داشتن چنین برومندانی رو دارن
منی که هرگز نمیتونم به جایی جز ایران برای زندگی فکر کنم، کم کم دارم به این نتیجه میرسم که رفتن از ایران خیلی بهتره، که کاش اصلا تو ایران به دنیا نیومده بودم
ایییین همه دم از ایران و ایرانی بودن میزنیم و دلمون خوشه بهترین هوش دنیا رو داریم! اما وقتی این هوش به کار گرفته نشه به چه دردی میخوره؟ فقط پای بازی های کامپیوتری و چگونه مخ زدن و انواع کارای ناشایست صرف میشه
بعد توقع دارن ما جذب علم بشیم و میان میگن: "اگه دختر خانمی شهره ی شهر میشه، به چی شهره میشه؟ آیا برای دانششه؟ کم داریم فلان خانم تو المپیاد و ورزش و ..." همش شعار!! بله کم داریم! اما چه بسیار دخترایی که شاخ اینستا شدن و هزار جور عمل جراحی انجام دادن و شدن الگوی بقیه ی دخترا
همه هم براشون به به و چهچه میکنن
ولی اون دختری که همیشه تو مراحل تحصیلش، تو نوجوانیش، به مناسبات مختلف تشویق شده، چه بسیار جایزه گرفته، چه موفقیت هایی که نداشته، حالا نشسته گوشه خونه و از ارتباط با دوستان و اقوام گریزانه، چرا که باید برای همه همون حرفای همیشگی رو توضیح بده مبنی بر علت بیکار بودنش
که حالا دوست لیسانس ردیش!! بیاد بگه: مدرکت تو حلقم!
هرچقدرم خودشو به بی خیالی بزنه و بگه من هیچ مشکلی ندارم و همه چی گل و بلبله اما بازم عده ای باشن که گاهی روحش رو بیازارن
دلم خیلی پره خیلی