طلوع من

کلبه کوچولوی من

نوشته ها و خاطرات زندگی من
اینجا از copy paste خبری نیست، پس شما هم کپی نکنید، اگر هم خواستید متنی رو لینک کنید اطلاع بدید
ممنون از همراهیتون

پیام های کوتاه
  • ۱۵ بهمن ۹۴ , ۱۴:۲۸
    آه ...
  • ۲۷ آذر ۹۴ , ۱۷:۱۰
    ...
بایگانی
آخرین نظرات

خدا به خیر بگذرونه!!

سه شنبه, ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۱:۴۱ ق.ظ

امشب اینقدر خسته بودم که داشتم بیهوش میشدم! اصلا حوصله ی دسشویی و مسواک و نداشتم، مامانم هی میگفت پاشو اینجا نخواب سرما میخوری ولی من گوش نمیدادم

یهو دیدم یه ملخ از رو مهتابی پر زد و اومد پایین!! مثل برق از جا پریدم!! ملخه واسه خودش داشت قدم میزد! منم سریعا اتاق و ترک کردم! همش جیغ جیغ میکردم! مامانم به داداشم گفت ملخه رو بگیر!

داداشم گفت: نه بذار ملخه باشه بلکه دخترت به کاراش برسه! حقشه!


و ملخه همچنان تو خونه ست! و من همچنان بیدار :(

موافقین ۵ مخالفین ۰ ۹۵/۰۲/۲۱
اَسی ...

نظرات  (۱۴)

۲۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۱:۴۶ وال کوهان دار
ملخه دیگه تیرانوسورس که نیست!!!
پاسخ:
تیرانوسورس ندیدم تا حالا! شما هم ملخ ندیدین فکر کنم!!!
۲۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۱:۵۷ بابا لنگ دراز
اجازه هست بخندم؟
خخخخ
پاسخ:
بله بله!
خوش اومدین :)
:))))))
خدا خیرت بده کلی خندیدمممممم وای وای الان که  صدای همه دربیاد که چرا 
سایلنت نخندیدم :))))
خدا تو و نسرین جان و مستر نیما رو از ما نگیرد و بهتون سلامتی و طول عمر 
با برکت بدهد :))))
که کاری میکنین همیشه نیشم باز باشه و بخندم حتی در ساعت اوج خواب :))))))
خدا هر سه تای شما رو حفظ کند ...آمین:)))
( آیکن نیشخند از اینجا تا دقیقا محل زندگیت )

+
سلام روله :))
سلام منو رو هم به جناب برادرتون برسان بگو خدا حفظشون  بکند که اسی جان را سر به سر میذارد که ما اندکی شاد باشیم.
امضاء : شیخ باران :دی 

پاسخ:
مگه من و نسرین و مسترنیما چیکار کردیم؟؟؟!!!:))
سلام عزیزم
یعنی شما خوشحالین که من بترسم؟؟!!
عوضش به کاراتون میرسید:)
پاسخ:
به چه قیمتی آخه؟؟!!
خوش اومدین
اه ملخ. .بدم میاد ازش :|
پاسخ:
منم خیییلی بدم میاد :/
یادمه پارسال توی دانشگاه یه نمایشگاه گذاشته بودن..مسابقه ی ملخ خوری برگزار کردن و یه پسره جلوی چشم همه ملخ گنده رو خورد. .آخرش بال ملخه رو ار توی دهنش درآورد :|

تا چند ساعت حالمون بد بود از دیدن این صحنه ..
پاسخ:
مسابقه ی ملخ خوری؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!
آخه مسابقه قحط بود؟؟ چه چندشناک ://
اه اه اه
فقط یه شرکت کننده داشت؟؟ جایزه چی بود؟؟
o_O 
 ملخ ؟؟؟
ترس؟؟؟
فرار ؟؟؟
بیداری ؟؟؟

اسی عزیز باید میگرفتی پتو مینداختی روش 
گناه داره خب از ترس مرد حیونی 
پاسخ:
پتو؟؟؟ اون از ترس مرد؟؟ اون فقط بهر زهره ترک کردن من اومده بود :|
ملخ نزنه تت :))))
پاسخ:
کاش میزد! میخواد منو بکشه!!! O_O
۲۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۱:۳۲ ماهی سیاه کوچولو
ملخ خیلی خوبه صدای خیلی خوبی داره و کلی میتونه آشغالای اتاقتونو تمیز کنه حتی پشه ها رو نوش جان کنه و شرشو بکنه از سرتون :)
پاسخ:
خوبه؟؟؟ صدای خوب؟؟ همون صداشه که خیلی هولناکه!!!!
ترجیح میدم عنکبوتا پشه ها رو نوش جان کنن و به ملخ زحمت ندن :|
من معمولاً با سوسک ها همچین ماجرایی دارم...
با ملخ ها مشکلی ندارم...
ولی کافیه یه سوسک ببینم همه رو توی خونه بسیج می کنم به جون این سوسکه بیفتن...و تا لهش نکنن آروم نمی گیرم...:)
پاسخ:
من با هر جک و جونوری مشکل دارم
الآنم با کابوس کشتن یه مارمولک از خواب پریدم :(

چیشد آخرش؟!

پاسخ:
مجبور شدم با وجود ملخ تو خونه بخوابم و نتیجه این شد که کابوس مارمولک و مار و قورباغه ببینم :(
این نشون میده که خوابتون نمیومده.. تنبلی میکردین! :))
پاسخ:
اتفاقا خیلی خوابم میومد! و این نشون میده که تا چه حد از ملخ میترسم که با  دیدنش خواب از سرم پرید!!
مگه زوره ملخ بهت برسه بلندت کنه
:)))
پاسخ:
:|
۲۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۲:۵۲ خانم خوشبخت خانم خوشبخت
خخ خدا میخواسته به کارهات برسی:)
پاسخ:
این چه راهی بود آخه؟؟!!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">