قتل پشت پرده!!!
امروز رفته بودم امامزاده، رفتم تو قسمت نماز خونه اش
از کنار قسمت مردونه که گذشتم دیدم کسی نیست، قسمت زنونه هم خالی بود
رفتم یه چادر برداشتم که نماز بخونم، دیدم یه صدایی میاد، انگار دارن با دریل یا مته برقی (نمیدونم اسمش چیه) زمین و میکنن، صدا مقطع بود، آماده ی نماز شده بودم که به صدا مشکوک شدم! گفتم نکنه این صدای خر و پفه؟؟!! بیشتر که دقت کردم دیدم خیلی شبیه خرناسه!!
از لای پرده، قسمت مردونه رو نگاه کردم و از پشت ستون، پای یه آقایی رو دیدم که دراز کشیده!!! فهمیدم کار خودشه!!! خیلی صداش بلند بود!!!
نمازمو شروع کردم، به آخرای نماز که رسیدم دیدم یه صدای دیگه هم از نزدیک پرده بلند شد!!! یه نفر دیگه هم اومده بود و خوابش برده بود!!!
حالا یکی این میگفت یکی اون!!! این خرناس میکشید اون یکی بلندتر جوابشو میداد!!! دیگه بحث خیلی بالا گرفته بود و کار داشت به دعوا میرسید!!! من که دیدم هوا پسه، سریع نمازم و تموم کردم و خواستم برم که یهو به طور ناگهانی صداها قطع شدن!!!
نگران شدم که نکنه اتفاقی براشون افتاده! یواشکی از گوشه ی پرده نگاه انداختم، دیدم اینی که نزدیک پرده ست چنان پخش زمین شده که فهمیدم کارش تمومه! به اون سمت نمازخونه نگاه کردم، دیدم یه پسر جوان هم اومده کنار اون آقایی که کنار ستون خوابیده بود، دراز کشیده، البته من فقط پاهاشون و از پشت ستون میدیدم و از آنجایی که این فرد جدید، شلوار لی داشت فهمیدم جوانه!
اون آقای پشت ستون، این آقای نزدیک پرده رو کشته بود و غلط نکنم الآن واسه کشتن اون پسره نقشه داشت!!!
منم که کاملا به موضوع واقف شده بودم سریعا صحنه رو ترک کردم و فرار رو بر قرار ترجیح دادم :|
+پ ن1: پست دیروزم رکورد تعداد بازدیدکننده ها رو شکسته!
پ ن2: دوستانی که قصد شرکت در چالش رو دارن لطفا سریعتر که به رای گیری هم برسیم :)